•همه صدمه می بینند 🥀 ✨️
•همه صدمه میبینند 🥀 ✨️
پارت (۲۲)
گوشیش زنگ خورد و برداشت قطعش کرد
و به ا.ت نگاهی انداخت و پشتش و کرد به ا.ت
ا.ت رفت و برای خودش آبی ریخت و خورد
کوک : برگشت و ا.ت و نگاهی کرد با چشای خیس و گونه هایی اشکی گفت من هیچوقت نصیحتت نمیکنم، میشینم پا به پات غصه میخورم و میگم مجبور نیستی همیشه خوشحال باشی و بخندی، حق داری یه وقتایی ضعیف باشی و با پشت دستای مشت شدت اشکاتو پاک کنی؛ اما باید بدونی یکی تو این شرایط پیشته میفهمی ا.ت من میخوام تو اینو بهمی من دوست دارم اوني باشم که داستان زندگیتو ميدونه، کسی که ریز و درشت اخلاقتو میشناسه، آدم مورد اعتماد زندگیته. من دوست دارم اولین كسي باشم که توی خطر اسمش برای کمک مياد توی ذهنت. هموني که وقتی از همه جا طرد و یا خسته شدی بهش پناه ببری. من دوست دارم اونی باشم که همه ی سایدای شخصیتیتو میبینه، همونی که میتونی جلوش بدون هیچ ترسی خود واقعیت باشی. من میخوام اون کسی باشم که کنارش بهت آرامش میده ( داد ) و ( گریه )
ا.ت : کوک بس کن من نمیتونم ...
کوک نزاشت ا.ت حرفشو تموم کنه و از خونه خارج شد
ا.ت : جونگ کوکککک لعنت اههه وایسا از خونه خارج شد و پشت سر کوک رفت ولی تا ا.ت برسه کوک سوار ماشین شد و رفت
ا.ت : همونجا ایستاد به خودش گفت : ا.ت چرا همچین کاری کردی اییی خدا لعنتت کنه و جلوی در خونه به دیوار تکیه داد و روی زمین خاکی نشست و خودشو جمع کرد و شروع به گریه کردن کرد که ....
پارت (۲۲)
گوشیش زنگ خورد و برداشت قطعش کرد
و به ا.ت نگاهی انداخت و پشتش و کرد به ا.ت
ا.ت رفت و برای خودش آبی ریخت و خورد
کوک : برگشت و ا.ت و نگاهی کرد با چشای خیس و گونه هایی اشکی گفت من هیچوقت نصیحتت نمیکنم، میشینم پا به پات غصه میخورم و میگم مجبور نیستی همیشه خوشحال باشی و بخندی، حق داری یه وقتایی ضعیف باشی و با پشت دستای مشت شدت اشکاتو پاک کنی؛ اما باید بدونی یکی تو این شرایط پیشته میفهمی ا.ت من میخوام تو اینو بهمی من دوست دارم اوني باشم که داستان زندگیتو ميدونه، کسی که ریز و درشت اخلاقتو میشناسه، آدم مورد اعتماد زندگیته. من دوست دارم اولین كسي باشم که توی خطر اسمش برای کمک مياد توی ذهنت. هموني که وقتی از همه جا طرد و یا خسته شدی بهش پناه ببری. من دوست دارم اونی باشم که همه ی سایدای شخصیتیتو میبینه، همونی که میتونی جلوش بدون هیچ ترسی خود واقعیت باشی. من میخوام اون کسی باشم که کنارش بهت آرامش میده ( داد ) و ( گریه )
ا.ت : کوک بس کن من نمیتونم ...
کوک نزاشت ا.ت حرفشو تموم کنه و از خونه خارج شد
ا.ت : جونگ کوکککک لعنت اههه وایسا از خونه خارج شد و پشت سر کوک رفت ولی تا ا.ت برسه کوک سوار ماشین شد و رفت
ا.ت : همونجا ایستاد به خودش گفت : ا.ت چرا همچین کاری کردی اییی خدا لعنتت کنه و جلوی در خونه به دیوار تکیه داد و روی زمین خاکی نشست و خودشو جمع کرد و شروع به گریه کردن کرد که ....
۱.۸k
۱۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.