*𝚖𝚢 𝚝𝚛𝚘𝚞𝚋𝚕𝚎*
*𝚖𝚢 𝚝𝚛𝚘𝚞𝚋𝚕𝚎*
Part:²⁶
کوک: گی ناممم
گی نام: انتخاب با خودته یا جون تو یا جون اون؟!
ا.ت: نهههههه نهههههههه کوک بروووو
کوک: باشه اما باید ولش کنی...
ا.ت: کوککککککککک نهههههه(خودشو با تمام زوری که داشت از بغل اون بادیگارد جدا کرد و سپر کوک شد)
جین: کوککککک ا.تتت
(حمله کردن و گی نام فرار کرد)
کوک: ا.... ا.ت!!!!(گریه)
ا.ت: هیچی نیست... نترس(لبخند و گریه)
لونا: ا.تتتتت
کوک:(ا.ت رو سوار ماشین کردن) چشماتو نبند ا.تتت دوم بیار عزیزم رسیدیم چشماتو نبند!!
ا.ت: کوک اگه چیزی شد بدون خیلی دوستت دارم! بدون بخشیدمت
تهیونگ: ا.تتت دوم بیار تقریباً رسیدیم
لونا: هوففففف تهیونگ تند برووو
کوک: هیچی نمیشه خوب میشی بازم باهام قهر میکنی فقط چشماتو نبند.. ا.ت؟ ا.تتتتتتت! تهیونگگگگگگ سریع باش
(بیمارستان)
کوک: ا.تتت خواهش میکنم تنهام نزار...
نامجون: هی پسر خوب میشه
جیهوپ: امید داشته باش ا.ت قویه
کوک: هیونگگگگگ اگه چیزیش بشه هیچ وقت خودمو نمیبخشم(گریه)
جیمین و شوگا: هیچی نمیشه...
لونا: جئون جونگکوک همش تقصیر توعهه(عصبی)
تهیونگ: لونا خواهش میکنم... بیا بشین..
(⁵ ساعت بعد ساعت ⁶:²³)
(همه پریشون بودن به خوصوص جونگ کوک چی می شد که عشقش رو که با دستای خودش به بیمارستان اورده بود میمرد؟ همراه باهاش جئونی که به مافیای سنگدل بود هم روحشو از دست میداد)
(در اتاق عمل باز شد)
دکتر:
Part:²⁶
کوک: گی ناممم
گی نام: انتخاب با خودته یا جون تو یا جون اون؟!
ا.ت: نهههههه نهههههههه کوک بروووو
کوک: باشه اما باید ولش کنی...
ا.ت: کوککککککککک نهههههه(خودشو با تمام زوری که داشت از بغل اون بادیگارد جدا کرد و سپر کوک شد)
جین: کوککککک ا.تتت
(حمله کردن و گی نام فرار کرد)
کوک: ا.... ا.ت!!!!(گریه)
ا.ت: هیچی نیست... نترس(لبخند و گریه)
لونا: ا.تتتتت
کوک:(ا.ت رو سوار ماشین کردن) چشماتو نبند ا.تتت دوم بیار عزیزم رسیدیم چشماتو نبند!!
ا.ت: کوک اگه چیزی شد بدون خیلی دوستت دارم! بدون بخشیدمت
تهیونگ: ا.تتت دوم بیار تقریباً رسیدیم
لونا: هوففففف تهیونگ تند برووو
کوک: هیچی نمیشه خوب میشی بازم باهام قهر میکنی فقط چشماتو نبند.. ا.ت؟ ا.تتتتتتت! تهیونگگگگگگ سریع باش
(بیمارستان)
کوک: ا.تتت خواهش میکنم تنهام نزار...
نامجون: هی پسر خوب میشه
جیهوپ: امید داشته باش ا.ت قویه
کوک: هیونگگگگگ اگه چیزیش بشه هیچ وقت خودمو نمیبخشم(گریه)
جیمین و شوگا: هیچی نمیشه...
لونا: جئون جونگکوک همش تقصیر توعهه(عصبی)
تهیونگ: لونا خواهش میکنم... بیا بشین..
(⁵ ساعت بعد ساعت ⁶:²³)
(همه پریشون بودن به خوصوص جونگ کوک چی می شد که عشقش رو که با دستای خودش به بیمارستان اورده بود میمرد؟ همراه باهاش جئونی که به مافیای سنگدل بود هم روحشو از دست میداد)
(در اتاق عمل باز شد)
دکتر:
۴.۰k
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.