P45
P45
+...تهیونگ...
_جونم..
+چرا اومدی دنبالم؟
_....چون...چون ناراحت شده بودی!
+..غذاتو خوردی...
_اره یکمشو...بقیشوگذاشتن تو یخچال موند...ات...جدی میگم..نیا شرکت...
+..باشه
_آفرین..
+میگم...راستي یونا و جونگکوک میان؟
_اره میان..
+فردا...باید بریم برای تعیین جنسیت...
_..چییییی؟
چقدرردد زود گذشت!
آههه قلبمم...
+..چیه؟
_دخترم داره میاد...
+...از کجا معلوم دختره؟
_...من میفهمم...من ریختم دیگه...
+مسخره...
_وای...استرس گرفتم....
+..چه استرسی....
_کاش نمیگفتی...من تا فردا خوابمنمیبره...
+ای دیوونه...مهم اینه که سالم باشع...
_..موافقم باهات...
+...من شکلات میخوام!
_...شکلات؟
+..اره..
_ات...الان سمت اون فروشگاهه ترافیک میشه....خیابونش بستس...بعدا براتمیگیرم...باشه؟
منی که از شدت هوس شکلات هیچی حالیمنمیشد گفتم...
+او...اوکی...
_.....
+.......
_.....ات؟
+..بله؟
_ببینمت!
_وای ات....چرا ناراحت شدی..این لوس بازیا چیه در میاری!
+من اصلا چیزی گفتم...؟
خوبه دیگه لوسم شدم!
_ناراحت شدی خب...
+.....
_هزار بار گفتم خوشم نمیاد سر چیزای مسخره گریه کنی!...
+...چه گریه اییی!
من گفتم شکلات میخوام تو هم گفتی اونور شلوغه منم گفتم اوکی!
چی باید بگم!
_....
یه کم گذشت و رفتیم خونه...
همینکه رسیدیم...رفتم توی اتاق و گریه کردم...
خیلی نا خود آگاه هیچ دلیلی ام نداشت...هیچ دلیلی.شایدددد یه کوچولو از تهیونگ دلخور بودم...مگه من شکلات میخواستم؟
دخترش میخواست!
+...تهیونگ...
_جونم..
+چرا اومدی دنبالم؟
_....چون...چون ناراحت شده بودی!
+..غذاتو خوردی...
_اره یکمشو...بقیشوگذاشتن تو یخچال موند...ات...جدی میگم..نیا شرکت...
+..باشه
_آفرین..
+میگم...راستي یونا و جونگکوک میان؟
_اره میان..
+فردا...باید بریم برای تعیین جنسیت...
_..چییییی؟
چقدرردد زود گذشت!
آههه قلبمم...
+..چیه؟
_دخترم داره میاد...
+...از کجا معلوم دختره؟
_...من میفهمم...من ریختم دیگه...
+مسخره...
_وای...استرس گرفتم....
+..چه استرسی....
_کاش نمیگفتی...من تا فردا خوابمنمیبره...
+ای دیوونه...مهم اینه که سالم باشع...
_..موافقم باهات...
+...من شکلات میخوام!
_...شکلات؟
+..اره..
_ات...الان سمت اون فروشگاهه ترافیک میشه....خیابونش بستس...بعدا براتمیگیرم...باشه؟
منی که از شدت هوس شکلات هیچی حالیمنمیشد گفتم...
+او...اوکی...
_.....
+.......
_.....ات؟
+..بله؟
_ببینمت!
_وای ات....چرا ناراحت شدی..این لوس بازیا چیه در میاری!
+من اصلا چیزی گفتم...؟
خوبه دیگه لوسم شدم!
_ناراحت شدی خب...
+.....
_هزار بار گفتم خوشم نمیاد سر چیزای مسخره گریه کنی!...
+...چه گریه اییی!
من گفتم شکلات میخوام تو هم گفتی اونور شلوغه منم گفتم اوکی!
چی باید بگم!
_....
یه کم گذشت و رفتیم خونه...
همینکه رسیدیم...رفتم توی اتاق و گریه کردم...
خیلی نا خود آگاه هیچ دلیلی ام نداشت...هیچ دلیلی.شایدددد یه کوچولو از تهیونگ دلخور بودم...مگه من شکلات میخواستم؟
دخترش میخواست!
۲۱.۲k
۱۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.