عشق یا قتل پارت ۱۶

پارت ۱۶ ق ۱ : جونگ کوک ... ا/ت ولم کن این چه کاریه!؟.....داد زد.....گفتم ولم کننننننن!!!!!!!!
یهو ولش کرد ....... چند قدم فاصله گرفت ...... حتی خودشم نمیدونست برای یک دقیقه چه اتفاقی افتاد!...( ا/ت ) جونگ کوک با خشم به طرفم اومد از ترس نتونستم جایی برم و فقط منتظر بودم ک بخوابونه تو صورتم.......دستامو بالا آورده بودم و جلوی صورتم گرفته بودم......چشمامم بسته بود ......
+ عطه ( صدای بینی زدن 🤦‍♀️)ولی...... جلوم وایستاد..... دستشو گذاشت رو سرم....با جدیت گفت
جونگ کوک ... تب کردی!.....حتما سرما خوردی...برو بیرون یه لباس گرم بپوش.....میریم بیمارستان!
رفت بیرون......نفسی رو ک تمام مدت تو سینم جا داده بودم بیرون دادم ......رفتم تو اتاق بلافاصه لباسی برداشتم و پوشیدم
از پشت در ....
جونگ کوک ... حاضری؟
+آره الان میام
موهامو بستم و گوشیمو برداشتم رفتم سمت در و بازش کردم
+ بری....واو
با دیدن جونگ کوک ک این دفعه کاملا با دفعه قبل فرق داشت شوکه شدم......تیپ اسپرت زده بود.....یه تی شرت سفید و شلوار لی ک کاملا هاتش کرده بود
جونگ کوک ... چیزی شده؟
+ هیچی فقط انگار هیچ وقت با این لباسا ندیده بودمت! خیلی .... تغییر کردی!
جونگ کوک....میخوای برم دوباره کت شلوارمو بپوشم هوم؟
+ نه نه اصلن اینجوری قشنگ تره!
جونگ کوک ... باش پس بیا
+ عطه ( بازم میگم صدای بینی زدن 😐🤷‍♀️)
جونگ کوک...تو کی خوب شی خدا میدونه!
+ هر هر خندیدم
خندیدن و بعد راه افتادن