ادامه پارت یازدهم

« + نونااااا
- جان نونا؟
+ میدم میای باشی؟( میگم میای بازی؟)
- اره عشقم... چی بازی کنیم؟
+ پلیش باشی( پلیس بازی)
- خب برو تفنگتو بیار بریم توی حیاط بازی کنیم.
+ ایفللل ( ایول) دوشت دالم نونا( دوست دارم نونا)
- منم دوست دارم پرنس کوچولوی من!»

برای یه لحظه رفت به گذشته....و دستاشو روی گونش گذاشت و دید خیس شدن...بلند شد و آروم رفت بالا توی اتاقی که خاله یوریش برای اون گذاشته بود...
درو بست و بهش تکیه داد...
جیمین: چرا نمیتونم فراموشت کنم آخه.....هه میدونم چرا...چون تو جای اون زنیکه عوضی...برام مادری کردی...همون چهار سال..‌‌
.....................
Continues...