last part
جین:یه دیقه همگی ساکت میخوام چیزی بگم.همه ساکت شدن و منتطر حرف اون بودن.جین:از وقتی اومد تو این مدرسه یکی عاشقم کرد منی که انقدر مغرور بود که فقط خودش رو دوست داشت الان عاشق کسی شده که مطمئن نیست که اونم دوسش داره یا نه.من عاشق یه دختر خنگ کیوت و خشگل شدم و به سمتم میومد منم اینور و اونور رو نگا میکردم چون امکان نداشت که من باشم.جین:حتی هنوزم انقدر خنگه که فک میکنه کس دیگه رو دوست دارم اومد پیشم.جین:ات قبول میکنی این پسر مغرور دوست پسرت باشه؟ ات:ارهه جین کمرمو وگرفتو لبشو روی لبم گذاشت و اون بود بهترین شب زندگی من.
پایان
پایان
۱۳.۵k
۲۵ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.