چندپارتی| وقتی توی دانشگاه... (P/1)
چندپارتی| وقتی توی دانشگاه... (P/1)
بند کیفتو فشار دادی و سرعتتو بیشتر کردی.. امیدوار بودی دیر نکرده باشی
بلاخره به کلاست رسیدی گوشیتو نزدیک در کلاس کردی وقتی صدای استادتو نشنیدی نفس راحتی کشیدی.
در کلاسو باز کردی و دیدی فقط سه نفر اومدن کلاس
لونا،نیک و اون پسر...
اسمش جونگین بود.. قیافش کیوت و در عین حال جذاب بود
میشه گفت.. روش کراش بودی البته اینو فقط تو و لونا میدونستین.. نیک هم یجورایی فهمیده بود.. ولی جونگین باورش نمیشد
لونا:اوه.. بلاخره اومدی؟ بیا بشین
بدون حرفی رفتی و پیشش نشستی
ردیف جلوییت نیک و جونگین بودن.. خب اونا دوستای صمیمیه همن.. که جدیدا تو سوژه ی حرفاشون شده بودی
همینجوری به جونگین زل زده بودی و اصلا متوجه ی اطرافت نبودی
نیک:هی.. داره نگات میکنه (روبه جونگین)
و به تو اشاره کرد.. با برگشتن جونگین سمت تو و نگاه کردنت به خودت اومدی..
+چیزی شده؟
_عام.. خب.. چیزه..
با حالت سوالی نگات کرد
_ه.. هیچی..
بند کیفتو فشار دادی و سرعتتو بیشتر کردی.. امیدوار بودی دیر نکرده باشی
بلاخره به کلاست رسیدی گوشیتو نزدیک در کلاس کردی وقتی صدای استادتو نشنیدی نفس راحتی کشیدی.
در کلاسو باز کردی و دیدی فقط سه نفر اومدن کلاس
لونا،نیک و اون پسر...
اسمش جونگین بود.. قیافش کیوت و در عین حال جذاب بود
میشه گفت.. روش کراش بودی البته اینو فقط تو و لونا میدونستین.. نیک هم یجورایی فهمیده بود.. ولی جونگین باورش نمیشد
لونا:اوه.. بلاخره اومدی؟ بیا بشین
بدون حرفی رفتی و پیشش نشستی
ردیف جلوییت نیک و جونگین بودن.. خب اونا دوستای صمیمیه همن.. که جدیدا تو سوژه ی حرفاشون شده بودی
همینجوری به جونگین زل زده بودی و اصلا متوجه ی اطرافت نبودی
نیک:هی.. داره نگات میکنه (روبه جونگین)
و به تو اشاره کرد.. با برگشتن جونگین سمت تو و نگاه کردنت به خودت اومدی..
+چیزی شده؟
_عام.. خب.. چیزه..
با حالت سوالی نگات کرد
_ه.. هیچی..
۲.۸k
۰۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.