P16
\تهیونگ /
لیسا با اعتماد بھ نفس رو صندلی نشست و پاھاشو رو ھم انداخت.
رو بھ روش نشستم
+لیسا....ھدفت؟
دستشو پشت سرش گذاشت
+بھ گا دادن زندگیتون
+چرا؟
خنده ھیستریکی کرد
+حسادت....میشھ اینو گفت؟
نیشخندی بھش زدم
+جادوگر حسود ندیده بودم.
+منم ومپایری رو ندیده بودم عاشق پسر بشھ.
بعد با یھ صدای سھ بعدی وحشتناک گفت
+تو کوک رو ازم دزیدی!نمیزارم بھم برسین!
با ارامش چپ و راستمو نگا کردم و بعد یھویی بھش زل زدم +من ازت ندزدیدمش....خودت از دستش دادی بچھ.
لیسا دندوناشو رو ھم فشار میداد....ولی خیلی راحت ریلکس نشست و گفت +فعلا بھ لطف طلسم تھت فرمان منی ابروھامو بالا دادم +ھر طلسمی یھ راه باطل شدنی داره نھ؟ +اوھوم....اگھ با من ازدواج کنی باطلش میکنم نچی کردم رو زانوھام خم شدم و کمی چرخیدم +راھشو خودم پیدا میکنم....یادتھ کھ پادشاھم نھ؟؟؟ با صدای در چرخیدم و جونگکوک و دیدم کھ ذات خون اشامیش بیدار شده بود اخم ریزی کردم و بھ سمتش رفتم.
وحشیانھ داشت سمت لیسا حرکت میکرد. +ھی ھی کوک!!! دستشو گرفتم و کوتاه نگام کرد رنگ چشماش بین قرمز قھوه ای تو نوسان بود. اروم سمتش رفتم و بغلش کردم. لیسا غرشی کرد و جونگکوک از درد رو زمین افتاد +یاااا عوضی!!گمشو بیرون!!! با داد و بیدادم جین و نامجون پیداشون شد و لیسا سریع از اتاق خارج شد جین نامجون و کشید و بیرون رفتن جونگکوک و اروم بلند کردم و رو تختم نشوندم خودمم محکم بغلش کردم و موھاشو نوازش کردم سرشو رو سینم گذاشتھ بود. بھ حس خیسی گردنم بھ کوک نگاه کردم کھ داره گردنم و میبوسھ
\پارت بعدی اسماته /
لیسا با اعتماد بھ نفس رو صندلی نشست و پاھاشو رو ھم انداخت.
رو بھ روش نشستم
+لیسا....ھدفت؟
دستشو پشت سرش گذاشت
+بھ گا دادن زندگیتون
+چرا؟
خنده ھیستریکی کرد
+حسادت....میشھ اینو گفت؟
نیشخندی بھش زدم
+جادوگر حسود ندیده بودم.
+منم ومپایری رو ندیده بودم عاشق پسر بشھ.
بعد با یھ صدای سھ بعدی وحشتناک گفت
+تو کوک رو ازم دزیدی!نمیزارم بھم برسین!
با ارامش چپ و راستمو نگا کردم و بعد یھویی بھش زل زدم +من ازت ندزدیدمش....خودت از دستش دادی بچھ.
لیسا دندوناشو رو ھم فشار میداد....ولی خیلی راحت ریلکس نشست و گفت +فعلا بھ لطف طلسم تھت فرمان منی ابروھامو بالا دادم +ھر طلسمی یھ راه باطل شدنی داره نھ؟ +اوھوم....اگھ با من ازدواج کنی باطلش میکنم نچی کردم رو زانوھام خم شدم و کمی چرخیدم +راھشو خودم پیدا میکنم....یادتھ کھ پادشاھم نھ؟؟؟ با صدای در چرخیدم و جونگکوک و دیدم کھ ذات خون اشامیش بیدار شده بود اخم ریزی کردم و بھ سمتش رفتم.
وحشیانھ داشت سمت لیسا حرکت میکرد. +ھی ھی کوک!!! دستشو گرفتم و کوتاه نگام کرد رنگ چشماش بین قرمز قھوه ای تو نوسان بود. اروم سمتش رفتم و بغلش کردم. لیسا غرشی کرد و جونگکوک از درد رو زمین افتاد +یاااا عوضی!!گمشو بیرون!!! با داد و بیدادم جین و نامجون پیداشون شد و لیسا سریع از اتاق خارج شد جین نامجون و کشید و بیرون رفتن جونگکوک و اروم بلند کردم و رو تختم نشوندم خودمم محکم بغلش کردم و موھاشو نوازش کردم سرشو رو سینم گذاشتھ بود. بھ حس خیسی گردنم بھ کوک نگاه کردم کھ داره گردنم و میبوسھ
\پارت بعدی اسماته /
۱.۲k
۱۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.