پارت اول رمان

پارت اول رمان
کوچولو من        پارت ۱
فلش بگ به زمان مای و مایکی ۳ ساله

خواهر برادر هردو با شادی داشتند بازی میکردن که مانجیرو گفت ( من برم اب بگیرم ار داداشی بیام ) دخترک سر تکان داد هنگامی که پسر رفته تا اب بخره مردی جلو امد روبه  رو مای
سلام کوچولو خوبی
- سلام بله
خب کو داداشت - رفت اب بخوره
- اها خب
دخترک ناگهان بیهوش شد زیرا که مردی دیگر پشت او اورا بیهوش کرد درصورتی اورا دزدید


ویو مای
چشام اروم باز کردم کجام اروم صدا زدم داداشی
مردی وارد شد دستش وسایل عجیبی بود
مرد جلو امد لباس دخترک را بالا زد ک طرح ماه و پروانه و ستاره داغ کرده رو بدن دخترک دختر جیغ میزد و کمک میخواست ولی روزه گار به میل تو نیست




دوسال گذشت که یک روز مرد به دو سرنگ امد
و اونا روبه رگ دختر زد دختر از درد جیغ
میزد و کمکم میخواست همین شکنجه ها ادامه داشت دا زمانی که دختر ۱۱ ساله شد روزی که مرد دوباره خواست اون ماده رو به مای بزنه اشتباهی رگش برید و مای نمرد تبدیل به شیطان شد و خودش رو باز کرد  هر کی جلوش بود رو کشت نه پارشون کردم بعضی از اعضای بدنش هم در اورد
همه رو کشت و موقع خارج شدن از اون مکان
صدایی شنید به سمت صدا رفت یهو و...
پایان پارت ۱