پارت (۶)

پرش به خونه ا/ت
تلفنش زنگ میخوره
ا/ت: بله؟
کوک:سلام خانم ا/ت
ا/ت:جونگ کوک شی؟
کوک:انتظار داری چه کس دیگه ای باشم؟
ا/ت:چرا خودتون زنگ زدین؟چرا به بادیگارداتون نگفتین زنگ بزنن؟
کوک:اخه میخواستم شمارمو داشته باشی( خدا نصیب کنه😭😭)
ا/ت:چرامن باید شماره تونو داشته باشم؟
کوک:من و اعضا میخوایم باهات بیشتر رفت و آمد کنیم(ودف🤣)
ا/ت:.....چچچ.....ییییی....؟
کوک:ما رو عین هفت تا دوست حساب کن که هر وقت خواستی باهامون حرف بزن و قرار بزار بیرون همو ببینیم
ا/ت: (گریه اش گرفت)
کوک:چرا گریه میکنی؟ نذار از تصمیمم پشیمون بشم ها!
ا/ت:ااا....خخخههههه مگه ممیشه؟ چرا باید اینکار رو بکنیین؟
کوک:ما خودمون تصمیم گرفتیم اگه نمیخوای ولش کن(اخ قربون نازو عشوه هاات برم من😂)
ا/ت:ننهههه نننههه قبوله
کوک:راستی قرار شام کی باشه؟
ا/ت:هههر وقت خودتون میخوایید.
کوک:امشب خوبه؟
ا/ت:ااامممشب؟
کوک:بده؟
ا/ت:نه عالیه
کوک:تا شب
تلفن رو قطع کردن
ا/ت:ووووااااااییییی الان چی شد؟من با بی تی اس دوست شدم؟؟؟؟؟؟؟؟وووواااییییییی هووووووووررررررااااااا
مامان ا/ت:چرا پاتو میکوبی زمین بچه خونه ریخت😅چی شده؟
ا/ت:مامان مامان بی تی اس میخوان با من ارتباط داشته باشن و دوست بشن
مامان ا/ت:خب به سلامتی بچم سر و سامون میگیره
ا/ت:ماماننننن فقط دوستیم
مامان ا/ت:حالاهر چی