پارت ۹ : مافیای من
اون صدای یورا بود که داشت با داد و جیغ میگفت : روانی ولم کن ولم کن ( داد )
تا صداشو فهمیدم مثل جت درو بازش کردم و رفتم و پایین دیدم یه مرد چهارشونه ی قد بلند مه قیافه ی کیوت خرگوشی ولی عصبانی و کلافه رو داشت یورا رو روی شونه هاش انداخت بود و هرچی یورا داد میکشید و تقلا میکرد انگار اصلا نمیشنید فقط بلند داد زدم : مریض روانی ی سادیسمی دوستمو ولش کن که با دادم اجوما و پنح تا پسر دیگه مثل جت اومدن اومدن کنارمون که یه پسر که قیافه ی قشنگی داشت گفت : کوک ولش کن بزارش زمین
کوک : د اینقدر دست و پانزن
و بعدش روبه همون پسر گفت :
هیونگ مگه نمیبینی چقدر داره جفتک میپرونه اگه بزارمش زمین فرار میکنه
با این حرفش داد زدم و گفتم : اشغال میمون ( توجه داشته باشید این فقط فیکه )
دوستمو دزدیدی بعد میخوای فرار نکنه بزارش زمین وگرنه کاری میکنم روزی هزار بار ارزوی مرگ کنی ( داد بلند )
یهو یه پسر که قیافیه ی کیوتی داشت گفت : بسم الله این از منو اجوما هم بد نر عصبانی میشه
یورا : ولم کن وگرنه یه کاری میکنم گریه کنی
جونگ کوک : به همین خیال باش خانم جئون
که بلا فاصلا با دندوناشو توی بازوی جونگ کوک فرو کرد پلی دریغ از ذریه ای تکون از طرف این مرد گنده
اجوما : هرچی دعوا کردید بسه جونگ کوک یورا رو برار زمینه
جونگ کوک : ولی اجوما
اجوما : میزاری یا کمک میخوای
که اون پسره یورا رو گذاشت زمین بلافاصله رفتم بغلش یه ول سیر همو بغل کردیم که یهو یه صدای میو شنیدیم برگشتیم دیدیم مشکیه باهم جیغ کشیدیم و گفتیم : مشکی و سریع رفتیم بغلش یه ریز نگاهی به اون مرد گوربه ای و اون خ رگوش عضله ای انداختم که دیدم از عصبانیت قرمز شدن نمیدوتم چرا خلاصه مشکیه و بغل زدم و گفتم : یه مرد گربه ای هرچی بخپای بهت میدم فقط بزار از اینجا برم
یونگی : بری کجا هنوز باهات کار دارم اوه اجوما یادت رفت به لیدی های زیبا بگی
دیگه قراره اینجا زندگی کنن
ا.ت : چی ( بغض )
یونگی : تو تا ابد همینجا میمونی فهمیدی
ا.ت : ازت متنفرم مین یونگی متنفر ( داد و بغص )
و بعد دست یورا رو گرفت و بدو بدو رفت تو اتاق و درو محکم بست
یونگی : اجوما قرص سر درد داریم
اجوما : اره العان برات میارم
کوک : اجوما یه دونه واس منم بیارم
اجوما : باشه پسرم صبر کن
و اجوما اومد و دارو اب اورو و کوک و یونگی خوردنش
یونگی : دیگه خون به مغزم نمیرسه چکارکنم
جیهوپ : داداش دختره بد داره جفتک میپرونه
نامجون : وایی یادم رفت بهتون بگم فردا باید بریم امریکا
یونگی : العان بریم امریکا چه غلطی بکنیم
جیمین : جلسه با این مردک پفیوز پیزوری جک
تهیونگ : هوف خدا
جیهوپ : کوک و شوگا خانوماتون احتمال داره فرار کنن اگه فرار کنن میخواید چیکارکنید
اجوما : ا.ت و یورا هم همراتون میاد
جین : و به اضلفه ی اجوما
تا صداشو فهمیدم مثل جت درو بازش کردم و رفتم و پایین دیدم یه مرد چهارشونه ی قد بلند مه قیافه ی کیوت خرگوشی ولی عصبانی و کلافه رو داشت یورا رو روی شونه هاش انداخت بود و هرچی یورا داد میکشید و تقلا میکرد انگار اصلا نمیشنید فقط بلند داد زدم : مریض روانی ی سادیسمی دوستمو ولش کن که با دادم اجوما و پنح تا پسر دیگه مثل جت اومدن اومدن کنارمون که یه پسر که قیافه ی قشنگی داشت گفت : کوک ولش کن بزارش زمین
کوک : د اینقدر دست و پانزن
و بعدش روبه همون پسر گفت :
هیونگ مگه نمیبینی چقدر داره جفتک میپرونه اگه بزارمش زمین فرار میکنه
با این حرفش داد زدم و گفتم : اشغال میمون ( توجه داشته باشید این فقط فیکه )
دوستمو دزدیدی بعد میخوای فرار نکنه بزارش زمین وگرنه کاری میکنم روزی هزار بار ارزوی مرگ کنی ( داد بلند )
یهو یه پسر که قیافیه ی کیوتی داشت گفت : بسم الله این از منو اجوما هم بد نر عصبانی میشه
یورا : ولم کن وگرنه یه کاری میکنم گریه کنی
جونگ کوک : به همین خیال باش خانم جئون
که بلا فاصلا با دندوناشو توی بازوی جونگ کوک فرو کرد پلی دریغ از ذریه ای تکون از طرف این مرد گنده
اجوما : هرچی دعوا کردید بسه جونگ کوک یورا رو برار زمینه
جونگ کوک : ولی اجوما
اجوما : میزاری یا کمک میخوای
که اون پسره یورا رو گذاشت زمین بلافاصله رفتم بغلش یه ول سیر همو بغل کردیم که یهو یه صدای میو شنیدیم برگشتیم دیدیم مشکیه باهم جیغ کشیدیم و گفتیم : مشکی و سریع رفتیم بغلش یه ریز نگاهی به اون مرد گوربه ای و اون خ رگوش عضله ای انداختم که دیدم از عصبانیت قرمز شدن نمیدوتم چرا خلاصه مشکیه و بغل زدم و گفتم : یه مرد گربه ای هرچی بخپای بهت میدم فقط بزار از اینجا برم
یونگی : بری کجا هنوز باهات کار دارم اوه اجوما یادت رفت به لیدی های زیبا بگی
دیگه قراره اینجا زندگی کنن
ا.ت : چی ( بغض )
یونگی : تو تا ابد همینجا میمونی فهمیدی
ا.ت : ازت متنفرم مین یونگی متنفر ( داد و بغص )
و بعد دست یورا رو گرفت و بدو بدو رفت تو اتاق و درو محکم بست
یونگی : اجوما قرص سر درد داریم
اجوما : اره العان برات میارم
کوک : اجوما یه دونه واس منم بیارم
اجوما : باشه پسرم صبر کن
و اجوما اومد و دارو اب اورو و کوک و یونگی خوردنش
یونگی : دیگه خون به مغزم نمیرسه چکارکنم
جیهوپ : داداش دختره بد داره جفتک میپرونه
نامجون : وایی یادم رفت بهتون بگم فردا باید بریم امریکا
یونگی : العان بریم امریکا چه غلطی بکنیم
جیمین : جلسه با این مردک پفیوز پیزوری جک
تهیونگ : هوف خدا
جیهوپ : کوک و شوگا خانوماتون احتمال داره فرار کنن اگه فرار کنن میخواید چیکارکنید
اجوما : ا.ت و یورا هم همراتون میاد
جین : و به اضلفه ی اجوما
۸.۳k
۰۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.