《 پوزخند 》پارت 5
ویو کوک :
میدونستم چیشده دختره پررو فکر کرده من آنقدر خنگم که ندونم ؟
ویو ات :
رفتم بیرون که یهو آجوما رو دیدم .
آجوما : دخترم ارباب گفتن بری اتاقشون
ات : آجوما اسم پسره چیه ؟ چرا انقدر خشنه ؟ مامان بابامو کجا برده ؟ مگه من بردشم هر جور میخواد باهام رفتار میکنه پسره خل وضع عو*ضی تخم س ....
کوک : داشتی میگفتی
ات : دارم حرف میزنم بعد داشتم میگفتم پسره اسک ....
پسره از کی اینجا بود واااااااااااااااهاااااااااااایییییی
آجوما تعظیم کرد و رفت .
کوک : هه وقتی خوب شدی جبران میکنی ( پوزخند )
ات : ب .... با ..... باشه ... ولی .....یک چیزی
کوک : بنال
ات : اسمت چیه
کوک : هوفففف آخه به توچه دختره هر*زه
ات : اصلا نخواستم برو گمشو ( با بغض و عصبی )
کوک : فکر نمیکردم هر*زه ها هم گریه کنن 😏
ویو کوک :
از کنارم رد شد رفت .
چشه دختره خل و چل ؟
ویو ات :
رفتم توی آشپزخونه تا به آجوما کمک کنم .
واقعا ناراحت بودم من چه گناهی کردم آخه که بهم میگه هر*زه ؟
مطمئنن نمیدونه من باکره ام نه ؟
آجوما : دخترم این قهوه رو ببر برای ارباب
ات : چشم
ایش پسره افاده ای
قهوه رو براش بردم در زدم .
کوک : بیا تو
ات : بگیر
کوک : قانون اول ، هیچوقت تو کارام دخالت نمیکنی
قانون دوم ، همیشه منو ارباب صدا میکنی
قانون سوم ، میذاری هر کاری که میخوام باهات بکنم
قانون چهارم ، همیشه باید با ادب با من حرف بزنی
اگر فکر فرار به سرت بزنه قبرت رو با دستای خودت کندی
و اگر هر کدوم از این قانونا رو انجام ندی تنبیه میشی ، فهمیدی ؟( عصبی و آخرش با داد )
ات : باشه ولی ، چه تنبیهی ؟( بغض )
کوک : بستگی به مودم داره ( پوزخند )
که یهو .....
میدونستم چیشده دختره پررو فکر کرده من آنقدر خنگم که ندونم ؟
ویو ات :
رفتم بیرون که یهو آجوما رو دیدم .
آجوما : دخترم ارباب گفتن بری اتاقشون
ات : آجوما اسم پسره چیه ؟ چرا انقدر خشنه ؟ مامان بابامو کجا برده ؟ مگه من بردشم هر جور میخواد باهام رفتار میکنه پسره خل وضع عو*ضی تخم س ....
کوک : داشتی میگفتی
ات : دارم حرف میزنم بعد داشتم میگفتم پسره اسک ....
پسره از کی اینجا بود واااااااااااااااهاااااااااااایییییی
آجوما تعظیم کرد و رفت .
کوک : هه وقتی خوب شدی جبران میکنی ( پوزخند )
ات : ب .... با ..... باشه ... ولی .....یک چیزی
کوک : بنال
ات : اسمت چیه
کوک : هوفففف آخه به توچه دختره هر*زه
ات : اصلا نخواستم برو گمشو ( با بغض و عصبی )
کوک : فکر نمیکردم هر*زه ها هم گریه کنن 😏
ویو کوک :
از کنارم رد شد رفت .
چشه دختره خل و چل ؟
ویو ات :
رفتم توی آشپزخونه تا به آجوما کمک کنم .
واقعا ناراحت بودم من چه گناهی کردم آخه که بهم میگه هر*زه ؟
مطمئنن نمیدونه من باکره ام نه ؟
آجوما : دخترم این قهوه رو ببر برای ارباب
ات : چشم
ایش پسره افاده ای
قهوه رو براش بردم در زدم .
کوک : بیا تو
ات : بگیر
کوک : قانون اول ، هیچوقت تو کارام دخالت نمیکنی
قانون دوم ، همیشه منو ارباب صدا میکنی
قانون سوم ، میذاری هر کاری که میخوام باهات بکنم
قانون چهارم ، همیشه باید با ادب با من حرف بزنی
اگر فکر فرار به سرت بزنه قبرت رو با دستای خودت کندی
و اگر هر کدوم از این قانونا رو انجام ندی تنبیه میشی ، فهمیدی ؟( عصبی و آخرش با داد )
ات : باشه ولی ، چه تنبیهی ؟( بغض )
کوک : بستگی به مودم داره ( پوزخند )
که یهو .....
۹.۴k
۱۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.