خلافکار قسمت ۲۲:
یهو جی هوپ هم اومد داخل
جی هوپ:خدا بگم...جیمین؟
جی هوپ پرید بغل جیمین بعد اومد یدونه زد تو سر جین
جی هوپ:مگه نگفتم من گواهینامه ندارم من با ماشین تو میام چرا بدون من رفتی مجبور شدم با تاکسی بیام
جین:اه بابا به من چه
خلاصه منم با اونا آشنا شدم جیمین هم منو برد با پسرا جایی مخفی که همه چیزو بهم بگن و یادم بدن چطور یه جاسوس خفن بشم سر خدمتکار (اسمش یادم رفت😂)اومد توی اتاق،آجوما:سه ریون چمدونتو جمع کن میگم آقای لی برسونت فرودگاه میری پاریس
سه ریون:چی؟آجوما چی دارید میگید؟من چرا باید برم پاریس هان؟
آجوما:مجبوری فقط میدونم این عمارت برای تو خونه نمیشه آقای پارک هم دشمن زیاد داره یکی لوش بده ماهم گیر میوفتیم تو جوونی آیندت به خطر میوفته
سه ریون:من هیچ جا نمیرم
آجوما یه سیلی به سه ریون زد و داد زد:گفتم مجبوری!
تهیونگ گوشه ای ایستاده بود و منو جیمین رو نگاه میکرد که حس کرد سه ریون چیزیش شده و تحت فشاره حس منفی گرفت و اونجارو ترک کرد و تصمیم گرفت برگرده عمارت،یه سول بهوش اومد دید توی یه ویلا بود سریع بلند شد رفت سمت در دید در قفله پنجره هم باز نمیشد با صندلی شکستش و فرار کرد،سه ریون هم با گریه وسایلشو جمع میکرد و چمدونشو فرستاد آقای لی ببره بعدا خودش بره رفت بیرون از عمارت یکم قدم بزنه یه سول سه ریون رو دید،یه سول:پارک جیمین حالا جون یوری رو میگیری؟
یه سول زنگ زد به کسی سه ریون هم با گریه قدم میزد که نشست زمین همین که اشک هاشو پاک کرد کسی با چیزی ضربه به سرش زد سه ریون شوکه شد از هوش رفت،تهیونگ اومد عمارت دید رفت اتاق سه ریون دید همه چیز جمع شده رفت پیش آجوما،تهیونگ داد زد:آجوما!سه ریون کجاست؟
آجوما:نمیتونم در این باره چیزی بگم
تهیونگ:آجوما بهتره جواب بدی وگرنه بد میشه
آجوما:اونو فرستادیم فرانسه
تهیونگ:چی؟از کی اجازه گرفتید چرا اینکارو کردید؟خب اون کی رفت؟
آجوما:همین ده دقیقه پیش
تهیونگ با عجله رفت،سه ریون بهوش اومد توی یه عمارت بود که دم رودخانه بود
یه سول:بیدار شدی؟
سه ریون:خانم هان یه سول؟
یه سول یه چ.ا.ق.و درآورد و گرفت طرف سه ریون،انتقام یوری رو از اون جیمین عوضی میگیرم با گرفتن جون تو
سه ریون:خواهش میکنم اینکارو نکنید مشکلتون با آقای پارک چیه؟
یه سول:یوری!تو خوب میدونی اونو میگم تو دوستش بودی نه؟اما نتونستی نجاتش بدی!پس تو هم باید پیش اون بری!اما نه تنهایی با عشقت میری!
یه سول زنگ زد به تهیونگ،تهیونگ:باز چته؟
یه سول:بیا عشقت رو تحویل بگیرم بیا نجاتش بده وگرنه دیگه نمیبینیش بیش از یه ساعت دیگه وقت نداری
تهیونگ:با سه ریون چیکار کردی؟خیله خب آدرسو بده
یه سول:خودت دنبالش بگرد!شوخی کردم به شرطی که تنها بیای
تهیونگ:هان یه سول!
یه سول قطع کرد
جی هوپ:خدا بگم...جیمین؟
جی هوپ پرید بغل جیمین بعد اومد یدونه زد تو سر جین
جی هوپ:مگه نگفتم من گواهینامه ندارم من با ماشین تو میام چرا بدون من رفتی مجبور شدم با تاکسی بیام
جین:اه بابا به من چه
خلاصه منم با اونا آشنا شدم جیمین هم منو برد با پسرا جایی مخفی که همه چیزو بهم بگن و یادم بدن چطور یه جاسوس خفن بشم سر خدمتکار (اسمش یادم رفت😂)اومد توی اتاق،آجوما:سه ریون چمدونتو جمع کن میگم آقای لی برسونت فرودگاه میری پاریس
سه ریون:چی؟آجوما چی دارید میگید؟من چرا باید برم پاریس هان؟
آجوما:مجبوری فقط میدونم این عمارت برای تو خونه نمیشه آقای پارک هم دشمن زیاد داره یکی لوش بده ماهم گیر میوفتیم تو جوونی آیندت به خطر میوفته
سه ریون:من هیچ جا نمیرم
آجوما یه سیلی به سه ریون زد و داد زد:گفتم مجبوری!
تهیونگ گوشه ای ایستاده بود و منو جیمین رو نگاه میکرد که حس کرد سه ریون چیزیش شده و تحت فشاره حس منفی گرفت و اونجارو ترک کرد و تصمیم گرفت برگرده عمارت،یه سول بهوش اومد دید توی یه ویلا بود سریع بلند شد رفت سمت در دید در قفله پنجره هم باز نمیشد با صندلی شکستش و فرار کرد،سه ریون هم با گریه وسایلشو جمع میکرد و چمدونشو فرستاد آقای لی ببره بعدا خودش بره رفت بیرون از عمارت یکم قدم بزنه یه سول سه ریون رو دید،یه سول:پارک جیمین حالا جون یوری رو میگیری؟
یه سول زنگ زد به کسی سه ریون هم با گریه قدم میزد که نشست زمین همین که اشک هاشو پاک کرد کسی با چیزی ضربه به سرش زد سه ریون شوکه شد از هوش رفت،تهیونگ اومد عمارت دید رفت اتاق سه ریون دید همه چیز جمع شده رفت پیش آجوما،تهیونگ داد زد:آجوما!سه ریون کجاست؟
آجوما:نمیتونم در این باره چیزی بگم
تهیونگ:آجوما بهتره جواب بدی وگرنه بد میشه
آجوما:اونو فرستادیم فرانسه
تهیونگ:چی؟از کی اجازه گرفتید چرا اینکارو کردید؟خب اون کی رفت؟
آجوما:همین ده دقیقه پیش
تهیونگ با عجله رفت،سه ریون بهوش اومد توی یه عمارت بود که دم رودخانه بود
یه سول:بیدار شدی؟
سه ریون:خانم هان یه سول؟
یه سول یه چ.ا.ق.و درآورد و گرفت طرف سه ریون،انتقام یوری رو از اون جیمین عوضی میگیرم با گرفتن جون تو
سه ریون:خواهش میکنم اینکارو نکنید مشکلتون با آقای پارک چیه؟
یه سول:یوری!تو خوب میدونی اونو میگم تو دوستش بودی نه؟اما نتونستی نجاتش بدی!پس تو هم باید پیش اون بری!اما نه تنهایی با عشقت میری!
یه سول زنگ زد به تهیونگ،تهیونگ:باز چته؟
یه سول:بیا عشقت رو تحویل بگیرم بیا نجاتش بده وگرنه دیگه نمیبینیش بیش از یه ساعت دیگه وقت نداری
تهیونگ:با سه ریون چیکار کردی؟خیله خب آدرسو بده
یه سول:خودت دنبالش بگرد!شوخی کردم به شرطی که تنها بیای
تهیونگ:هان یه سول!
یه سول قطع کرد
۸۹۰
۱۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.