شاهدخت درد p۴
شاهدخت درد p۴
ویو پنج ساعت بعد
ات ویو
وقتی چشمام رو باز کردم توی ی اتاق کوچیک بودم بعد دیدم در داره وا میشه خودمو به خواب زدم
ته ویو
یه چند ساعتی هست بیهوشه باید تا الان بیدار شده باشه رفتم بالا اتاقش که ببینم وقتی درو باز کردم فهمیدم خودشو زده به خواب
ته: میدونم بیداری(ته همون اقای کیم)
ات: شتت فهمید بیدارم بلند شدم بهش زل زدم
ته: تو از این به بعد خدمتکار شخصی منی قانون هارو اجوما بهت میگه لباستم برو بگیر
ات: چرا باید به حرفات اهمیت بدم؟(مغرور)
ته: چون مال منی
ات: من مال هیچکس نیستم
ته: لبام رو محکم رو لباش کوبیدم مک زدم بعد چند مین جدا شدم
حالا فهمیدی مال منی؟
ات: تو شک بودم که اجوما رو صدا کردم و گفت
ته: اجوما بیا قوانین رو به ات بگو
خودش رفت و اجوما اومد
اجوما: سلام دخترم
ات: سلام
اجوما: خب بزار کنار قوانین رو بهت بگم
اقای کیم رو ارباب صدا کن
هرکاری خواستن انجام بده
به پسرای دیگه بدون اجازه هم نزدیک نشو
ببخشید میدونم کمه حال گذاشتن ندارم
ویو پنج ساعت بعد
ات ویو
وقتی چشمام رو باز کردم توی ی اتاق کوچیک بودم بعد دیدم در داره وا میشه خودمو به خواب زدم
ته ویو
یه چند ساعتی هست بیهوشه باید تا الان بیدار شده باشه رفتم بالا اتاقش که ببینم وقتی درو باز کردم فهمیدم خودشو زده به خواب
ته: میدونم بیداری(ته همون اقای کیم)
ات: شتت فهمید بیدارم بلند شدم بهش زل زدم
ته: تو از این به بعد خدمتکار شخصی منی قانون هارو اجوما بهت میگه لباستم برو بگیر
ات: چرا باید به حرفات اهمیت بدم؟(مغرور)
ته: چون مال منی
ات: من مال هیچکس نیستم
ته: لبام رو محکم رو لباش کوبیدم مک زدم بعد چند مین جدا شدم
حالا فهمیدی مال منی؟
ات: تو شک بودم که اجوما رو صدا کردم و گفت
ته: اجوما بیا قوانین رو به ات بگو
خودش رفت و اجوما اومد
اجوما: سلام دخترم
ات: سلام
اجوما: خب بزار کنار قوانین رو بهت بگم
اقای کیم رو ارباب صدا کن
هرکاری خواستن انجام بده
به پسرای دیگه بدون اجازه هم نزدیک نشو
ببخشید میدونم کمه حال گذاشتن ندارم
۴۳.۴k
۱۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.