چند پارتی جونگکوک ⁴
+( پاشدم رفتم جلوش زانو زدم و د*کشو گرفتم تو دستمو خیره شدم بهش اونم خمار داشت بهم نگا میکرد بدون اینکه ازش چشم بردارم د*کشو وارد دهنم کردم )
_ عاحح...بیب...
+( لب پایینشو گاز گرفت منم سرعتمو بردم بالا بعد از چند مین که دیگه داشتم به عوق زدن میوفتادم از دهنم بیرونش کردم همونجور که داشتم دور ل*مو پاک میکردم بلند شدم رفتم لبه تخت نشستم پاها*و از هم باز کردم و شروع کردم به م*لیدن و*ژنم جونگکوک خیره شد بهم...)
_ عاح... ف*ک توش
+ ( یهو حمله ور شد سمتم خیمه زد روم و تو یه چشم بهم زدن د*کشو واردم کرد جیغ خفه ای کشیدم که با ب*سه صدامو قطع کرد با ولع و وحشیانه لب*مو میخورد بعد از لب*م رفت سراغ س*نه هام)
_ بیب...تو همینجوریم بدن ف*کیت منو دیوونه میکنه... از این اسکراب بدن عسلیتم که میزنی...منو صد برابر دیوونه تر میکنه!
+ خوبه دیگه...
_ خوبه؟! بیب من هر چقد دیوونه تر بشم تو هم به همون اندازه پاره میشی!!
+ من مشکلی ندارم جونگکوک شی!!
_ اوه...چ خوب خانم جئون!!
+( س*نه هامو عمیق م*ک میزد هر از گاهی هم گاز میگرفت سرعتشو بیش از حد برده بود بالا ازم بیرون کشید منو چرخوند د*کشو سریع وارد ب*سنم کرد)
+ آییییییی...
_ عاح بیب...
+( نزاشت که عادت کنم اوله کار سرعتشو برد بالا از درد جیغ من بلند شده بود از پشت واقعا درده خیلی بدی داشت )
+ آییییی جونگکوک...
_ برام ناله کن بیب...
+( همونجور که داخلم تل*به میزد اومد رو شونم رو ب*سید دستشو برد لای موهام و به موهام چنگ زد بعد از چند ساعت ازم بیرون کشیدو دراز کشیدیم روی تخت)
+ آییییی...
_ چیشد بیب؟؟
+ درد دارمممم
_ کجات درد میکنه دلت؟
+ نخیررر ک*نم درد میکنههههه
_ اها خب چیکار کنم خوب بشه؟
+ بیزحمت دیگه منو به ف*ک نده
_ نخیرررر! عمراااا من باید تو رو ساعتی به ف*ک بدم وگرنه نمیتونم به زندگیم ادامه بدم
+ خیلی بیشعوری جونگکوکککک مرتیکه منحرف حش*ی
_ دیگه از دست تو من منحرف و حش*ی شدم
+ چرا از دست منننننن؟
_ خب بالاخره ادم از دست کسی که عاشقشه منحرف و حش*ی میشه
+ ایشش! ببین دیگه تا چند وقت از پشت با من کاری نداریااا
_ اخه چرا عشقم؟
+ بابا از پشت دردش بیشتره نمیتونم تحمل کنم دردشو
_ حالا چرا از پشت دردش بیشتره عشقم؟
+ یادت رفت!؟ اوندفعه بهت گفتم واسه چی
_ اهاا اهاا یادم اومد!
ادامه دارد......
_ عاحح...بیب...
+( لب پایینشو گاز گرفت منم سرعتمو بردم بالا بعد از چند مین که دیگه داشتم به عوق زدن میوفتادم از دهنم بیرونش کردم همونجور که داشتم دور ل*مو پاک میکردم بلند شدم رفتم لبه تخت نشستم پاها*و از هم باز کردم و شروع کردم به م*لیدن و*ژنم جونگکوک خیره شد بهم...)
_ عاح... ف*ک توش
+ ( یهو حمله ور شد سمتم خیمه زد روم و تو یه چشم بهم زدن د*کشو واردم کرد جیغ خفه ای کشیدم که با ب*سه صدامو قطع کرد با ولع و وحشیانه لب*مو میخورد بعد از لب*م رفت سراغ س*نه هام)
_ بیب...تو همینجوریم بدن ف*کیت منو دیوونه میکنه... از این اسکراب بدن عسلیتم که میزنی...منو صد برابر دیوونه تر میکنه!
+ خوبه دیگه...
_ خوبه؟! بیب من هر چقد دیوونه تر بشم تو هم به همون اندازه پاره میشی!!
+ من مشکلی ندارم جونگکوک شی!!
_ اوه...چ خوب خانم جئون!!
+( س*نه هامو عمیق م*ک میزد هر از گاهی هم گاز میگرفت سرعتشو بیش از حد برده بود بالا ازم بیرون کشید منو چرخوند د*کشو سریع وارد ب*سنم کرد)
+ آییییییی...
_ عاح بیب...
+( نزاشت که عادت کنم اوله کار سرعتشو برد بالا از درد جیغ من بلند شده بود از پشت واقعا درده خیلی بدی داشت )
+ آییییی جونگکوک...
_ برام ناله کن بیب...
+( همونجور که داخلم تل*به میزد اومد رو شونم رو ب*سید دستشو برد لای موهام و به موهام چنگ زد بعد از چند ساعت ازم بیرون کشیدو دراز کشیدیم روی تخت)
+ آییییی...
_ چیشد بیب؟؟
+ درد دارمممم
_ کجات درد میکنه دلت؟
+ نخیررر ک*نم درد میکنههههه
_ اها خب چیکار کنم خوب بشه؟
+ بیزحمت دیگه منو به ف*ک نده
_ نخیرررر! عمراااا من باید تو رو ساعتی به ف*ک بدم وگرنه نمیتونم به زندگیم ادامه بدم
+ خیلی بیشعوری جونگکوکککک مرتیکه منحرف حش*ی
_ دیگه از دست تو من منحرف و حش*ی شدم
+ چرا از دست منننننن؟
_ خب بالاخره ادم از دست کسی که عاشقشه منحرف و حش*ی میشه
+ ایشش! ببین دیگه تا چند وقت از پشت با من کاری نداریااا
_ اخه چرا عشقم؟
+ بابا از پشت دردش بیشتره نمیتونم تحمل کنم دردشو
_ حالا چرا از پشت دردش بیشتره عشقم؟
+ یادت رفت!؟ اوندفعه بهت گفتم واسه چی
_ اهاا اهاا یادم اومد!
ادامه دارد......
۲۸.۴k
۲۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.