پارت6
در کلاس باز شد.... اون یونجون بود
یونجون میون نفس نفس زدن هاش:ببخشید مربی دیگه تکرار نمیشه
#:باشه... دیگه نبینم دیر کنی حالا هم برو بشین یه صندلی خالی پیش کانگ تهیون هست
یونجون:چشم
یونجون نشست و مربی ادامه داد
#:آها راستی یه چیزی یادم رفت... فردا یه جلسه ی اولیا و مربیان هست هر کس پدر و مادرش نیاد اخراج میشه
سویون با شنیدن کلمه ی اخراج ترس و استرس به قلبش افتاد... نزدیک بود گریه کنه چون اون هیچ پدر و مادری نداشت که بیان مدرسه
سویون توی فکر بود که ناگهان صدای بومگیو توی گوشتی سویون پیچید:سویون؟حالت خوبه؟
سویون خودش رو جمع و جور کرد و گفت:امممم... فکر کنم خوبم
بومگیو با نگرانی پرسید:چرا چیزی شده؟میتونم کمکت کنم؟
سویون:میشه یه درخواستی ازت بکنم؟
بومگیو :اوه آره حتما
سویون :خببب... میتونی زنگ تفریح بیای پشت بوم؟
بومگیو:البته...حتما میام
***
(زنگ تفریح)
بومگیو رفت پشت بوم تا ببینه سویون چیکارش داره
سویون روی پشت بوم بود و لبه ی دیوار نشسته بود و هر لحظه ممکن بود از پشت بوم بیفته...
بومگیو با دیدن سویون وحشت کرد و با استرس گفت:سویون... زود باش بیا پایین خطرناکه
سویون با خونسردی:اوه اومدی؟سلام
یونجون میون نفس نفس زدن هاش:ببخشید مربی دیگه تکرار نمیشه
#:باشه... دیگه نبینم دیر کنی حالا هم برو بشین یه صندلی خالی پیش کانگ تهیون هست
یونجون:چشم
یونجون نشست و مربی ادامه داد
#:آها راستی یه چیزی یادم رفت... فردا یه جلسه ی اولیا و مربیان هست هر کس پدر و مادرش نیاد اخراج میشه
سویون با شنیدن کلمه ی اخراج ترس و استرس به قلبش افتاد... نزدیک بود گریه کنه چون اون هیچ پدر و مادری نداشت که بیان مدرسه
سویون توی فکر بود که ناگهان صدای بومگیو توی گوشتی سویون پیچید:سویون؟حالت خوبه؟
سویون خودش رو جمع و جور کرد و گفت:امممم... فکر کنم خوبم
بومگیو با نگرانی پرسید:چرا چیزی شده؟میتونم کمکت کنم؟
سویون:میشه یه درخواستی ازت بکنم؟
بومگیو :اوه آره حتما
سویون :خببب... میتونی زنگ تفریح بیای پشت بوم؟
بومگیو:البته...حتما میام
***
(زنگ تفریح)
بومگیو رفت پشت بوم تا ببینه سویون چیکارش داره
سویون روی پشت بوم بود و لبه ی دیوار نشسته بود و هر لحظه ممکن بود از پشت بوم بیفته...
بومگیو با دیدن سویون وحشت کرد و با استرس گفت:سویون... زود باش بیا پایین خطرناکه
سویون با خونسردی:اوه اومدی؟سلام
۱۴۵
۳۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.