عشق در یک نگاه پارت ۱۸
پارت ۱۸
رفتیم رستوران شیک کلاسیک
تهیونگ : میز شماره 4 رو میخواستم
بله اقا بفرمایید از این طرف
نشستیم سر میز
سارا : واقعا جای قشنگیه
تهیونگ : خوشت اومد
سارا : اره خیلی😍
تهیونگ : خب چی میخوری بگو تا سفارش بدم اول پیش غذا
سارا : باش
داشتیم از توی تم غذاها انتخواب میکردیم که تهیونگ هی زیر چشمی بهم نگاه میکرد میخندید واقعا که چشمای جذابی داشت
سارا : خب من انتخاب کردم
تهیونگ : چی سفارش بدم ؟
سارا : اول سوپ سبزیجات بعد بدای غذا چی دوست داری ؟
تهیونگ : هرچی شما دوست داری 😁
سارا : خب پس ماهی با میگو خوبه ؟
تهیونگ : البته عالیه و برای دسر ؟
سارا : کیک توت فرنگی من عاشق توت فرنگیم
تهیونگ : منم توت فرنگی دوست دارم 😁
سارا : چه خوب 😁
غذارو سفارش دادیم و خوردیم منتظر دسر شدیم
سارا : تهیونگ واقعا بابت رستوران واقعا ممنون خیلی بهم خوش گذشت 😍
تهیونگ : خواهش میکنم 😉 بعد از رستوران بریم پارک یکم قدم بزنیم نظرت چیه
سارا : اره خیلی خوب میشه
دسرو که خوردیم رفتیم پارک دوباره تهیونگ دستمو گرفت و باهم قدم زدیم نشستیم روی نیمکت
تهیونگ : امروز بهت خوش گذشت ؟
سارا : اره خیلییی عالی واقعا مرسی
تهیونگ : خب سارا راستش میخوام یه چیزی بهت بگم
سارا : بگو
تهیونگ : سارا خب راستش نمیدونم چجوری بگم
سارا : هر جور راحتی
تهیونگ : سارا دو ساله که من منتظر همچین لحظه ایم از اولین روزی که دیدمت دل باختت شدم سارا من دوست دارم خیلی
سارا : تهیونگ ..
تا اومدم حرفمو بزنم لباشو گذاشت روی لبام منو بوسید
اروم چشمامو بستمو همراهیش کردم
تهیونگ : سارا حاضری با من باشی ؟
سارا : البته معلومه که میخوام با تو باشم
سرمو اروم گذاشتم رو شونش اونم موهامو نوازش میکرد
سارا : تهیونگ
تهیونگ : جانم
سارا : برای فردا تحقیقو چیکار کنیم
تهیونگ : برگه هارو اماده کردم فردا بهت میدم
سارا : باش بهتر نیست که بریم ؟
سرمو یه بوس کردو گفت : ولی من دلم میخواد تا صیح اینجا با تو باشم ولی حالا که پرنسس خوشگلم میخواد باش
میخواستم را برم که تهیونگ منو بغل کردو بدو بدو به سمت ماشین رفتیم توی راه همش میخندیدیم خیلی شب خوبی بود
رفتم خوابگاه دوباره دخترا اوار شدم رو سرم ای خدا😑
مارلی : اول سلام خب حالا تعریف کن ببینم چیشد😂
سارا : یااااااا بزار از را برسم 😐
جینا : هممنون منتظریم داستان عاشقانتو بشنویم 😂
سیرن : بگو دیگه
سارا : میشه برم لباسمو عوض کنم بعد بگم
دخترا : نهع
سارا : باش😐
کاترین : یااااااااا مردم از فوضولی بگو دیگه
سارا : داستانو براشون گفتم اوناهم از تعجب دهنشون باز مونده بود
جینا : اخی مبارکه به جمع ما خوش اومدی😂
سیرن : منو مارلی هنوز تو جمتون نیستیم😐
مارلی : به احتمال زیاد شاید کوک تو اردو از من بخواد که باهاش باشم ولی تورو نمیدونم
کاترین : منو جیمین که باهمیم😌
جینا : منم که با جینم سارا هم که الان با تهیونگه مارلیم که با کوک حساب میشه مونده تو
سیرن : بین نامجونو هوپی موندم
جینا : هر دوتاشون تورو دوست دارن ولی باید به یکی جواب بدی
مارلی : فعلا بریم بخوابیم بهتره
دخترا : اره بریم
داستان از زبون پسرا
کوک : هیونگاااااا نمیخوای بگی امشب چه اتفاقی افتاد
تهیونگ : یکم صبر کنین الان میگم
جین : تا نگی خبری از غذا نیست😐
تهیونگ : یاااااااا من گشنمه
جین : بگو تو غذا بیاد
شوگا : تهیونگ جون مادرت بگو من گشنمه😭
پسرا : 😂😂
جیمین : جین میشه حد اقل برای من غذا بیاری
جین : نخیر
تهیونگ : باشه باشههههه الان میگم
خب داستانو تهریف کردمو جینم غذا رو اورد
نامجون : اخیش غذا اومد
هوپی : جین حالا نمیشد داستانو سر غذا بگه
😐
جین : نه فعلا که غذا اومد
شوگا : خب تهیونگ خان مبارکه ایول بچه ها خوب مخ دخترا رو زدین البته اول جیمین بعد جین حالاهم تهیونگ نفر بعدی کیه ؟
هوپی : نفر بعدی در کار نیست
لایک کامنت یادتون نره😘💜
رفتیم رستوران شیک کلاسیک
تهیونگ : میز شماره 4 رو میخواستم
بله اقا بفرمایید از این طرف
نشستیم سر میز
سارا : واقعا جای قشنگیه
تهیونگ : خوشت اومد
سارا : اره خیلی😍
تهیونگ : خب چی میخوری بگو تا سفارش بدم اول پیش غذا
سارا : باش
داشتیم از توی تم غذاها انتخواب میکردیم که تهیونگ هی زیر چشمی بهم نگاه میکرد میخندید واقعا که چشمای جذابی داشت
سارا : خب من انتخاب کردم
تهیونگ : چی سفارش بدم ؟
سارا : اول سوپ سبزیجات بعد بدای غذا چی دوست داری ؟
تهیونگ : هرچی شما دوست داری 😁
سارا : خب پس ماهی با میگو خوبه ؟
تهیونگ : البته عالیه و برای دسر ؟
سارا : کیک توت فرنگی من عاشق توت فرنگیم
تهیونگ : منم توت فرنگی دوست دارم 😁
سارا : چه خوب 😁
غذارو سفارش دادیم و خوردیم منتظر دسر شدیم
سارا : تهیونگ واقعا بابت رستوران واقعا ممنون خیلی بهم خوش گذشت 😍
تهیونگ : خواهش میکنم 😉 بعد از رستوران بریم پارک یکم قدم بزنیم نظرت چیه
سارا : اره خیلی خوب میشه
دسرو که خوردیم رفتیم پارک دوباره تهیونگ دستمو گرفت و باهم قدم زدیم نشستیم روی نیمکت
تهیونگ : امروز بهت خوش گذشت ؟
سارا : اره خیلییی عالی واقعا مرسی
تهیونگ : خب سارا راستش میخوام یه چیزی بهت بگم
سارا : بگو
تهیونگ : سارا خب راستش نمیدونم چجوری بگم
سارا : هر جور راحتی
تهیونگ : سارا دو ساله که من منتظر همچین لحظه ایم از اولین روزی که دیدمت دل باختت شدم سارا من دوست دارم خیلی
سارا : تهیونگ ..
تا اومدم حرفمو بزنم لباشو گذاشت روی لبام منو بوسید
اروم چشمامو بستمو همراهیش کردم
تهیونگ : سارا حاضری با من باشی ؟
سارا : البته معلومه که میخوام با تو باشم
سرمو اروم گذاشتم رو شونش اونم موهامو نوازش میکرد
سارا : تهیونگ
تهیونگ : جانم
سارا : برای فردا تحقیقو چیکار کنیم
تهیونگ : برگه هارو اماده کردم فردا بهت میدم
سارا : باش بهتر نیست که بریم ؟
سرمو یه بوس کردو گفت : ولی من دلم میخواد تا صیح اینجا با تو باشم ولی حالا که پرنسس خوشگلم میخواد باش
میخواستم را برم که تهیونگ منو بغل کردو بدو بدو به سمت ماشین رفتیم توی راه همش میخندیدیم خیلی شب خوبی بود
رفتم خوابگاه دوباره دخترا اوار شدم رو سرم ای خدا😑
مارلی : اول سلام خب حالا تعریف کن ببینم چیشد😂
سارا : یااااااا بزار از را برسم 😐
جینا : هممنون منتظریم داستان عاشقانتو بشنویم 😂
سیرن : بگو دیگه
سارا : میشه برم لباسمو عوض کنم بعد بگم
دخترا : نهع
سارا : باش😐
کاترین : یااااااااا مردم از فوضولی بگو دیگه
سارا : داستانو براشون گفتم اوناهم از تعجب دهنشون باز مونده بود
جینا : اخی مبارکه به جمع ما خوش اومدی😂
سیرن : منو مارلی هنوز تو جمتون نیستیم😐
مارلی : به احتمال زیاد شاید کوک تو اردو از من بخواد که باهاش باشم ولی تورو نمیدونم
کاترین : منو جیمین که باهمیم😌
جینا : منم که با جینم سارا هم که الان با تهیونگه مارلیم که با کوک حساب میشه مونده تو
سیرن : بین نامجونو هوپی موندم
جینا : هر دوتاشون تورو دوست دارن ولی باید به یکی جواب بدی
مارلی : فعلا بریم بخوابیم بهتره
دخترا : اره بریم
داستان از زبون پسرا
کوک : هیونگاااااا نمیخوای بگی امشب چه اتفاقی افتاد
تهیونگ : یکم صبر کنین الان میگم
جین : تا نگی خبری از غذا نیست😐
تهیونگ : یاااااااا من گشنمه
جین : بگو تو غذا بیاد
شوگا : تهیونگ جون مادرت بگو من گشنمه😭
پسرا : 😂😂
جیمین : جین میشه حد اقل برای من غذا بیاری
جین : نخیر
تهیونگ : باشه باشههههه الان میگم
خب داستانو تهریف کردمو جینم غذا رو اورد
نامجون : اخیش غذا اومد
هوپی : جین حالا نمیشد داستانو سر غذا بگه
😐
جین : نه فعلا که غذا اومد
شوگا : خب تهیونگ خان مبارکه ایول بچه ها خوب مخ دخترا رو زدین البته اول جیمین بعد جین حالاهم تهیونگ نفر بعدی کیه ؟
هوپی : نفر بعدی در کار نیست
لایک کامنت یادتون نره😘💜
۲۰.۳k
۱۴ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.