پارت ۶۰
پارت ۶۰
- فعلا وقت نداریم ، باید بریم . بیاید بالا
رفتیم سمت اتاق ته . داخل که شدم دیدم ته تو بغل لارا و جیهوپ و جین هم دارن حرف میزنن... خوشحال بودم که هستن و از یه طرف هم میدونستم که لارا خیلی خوب میتونه ازش نگه داری کنه... اون هرچقدر هم که سن داشته باشه باز هم بین ما یه بیبی کوچولوئه...
-بچه ها؟
همه : بله؟؟
- من باید برم تا یه جایی . خواهش میکنم تو نبودم از ته خیلییی مراقبت کنید
+کوک... کجا میری؟(بغض و نگران)
-آمممم.خبببب کار دارم ، ولی برمیگردم
لارا : باشه حواسمون هست ...
-ممنون
جیمین : منم میام
-نه!
شوگا : منم هستم
-اوففف ، میگم نه
جیمین : میشه محض رضای خدا یه بار آنقدر رییس بازی در نیاری؟ تنها میری بدبختمون میکنی گاو..
شوگا : بشدت باهاش موافقم
-خر |:(روبه جیمین)
جیمین : نظر لطفته ، بریم
- خیله خب نامجون ، جین ، جیهوپ و لارا پیش ته بمونید لطفا . ته تو هم از پیش بچه ها جُم نخور
+ب... باشه (بغض)
-آمممم لارا .... م...میشن یه دقیقه بیای؟
لارا : ب...ب.. باشه (تعجب)
اومدیم بیرون و منم بهش گفتم . راستش لارا تو اکیپمون خیلی خوبه و از نظرم مثل مامانا با هامون رفتار میکنه و حواسش بهمون هست ، پس میتونستم بهش بسپرم
- لارا میشه تو نبود ما خوب حواست رو به ته بدی ؟ این یه مشکل اساسیه که پیش اومده
لارا : یاااا حواسم هست ، مثل یه بچه میمونه . درضمن همه باهاش هستیم(چشمک)
-ممنونم :)
لارا : اوعوم :) ، برید و سالم بیاید
-باشه
رفتم پایین و منتظر اون دوتا کله خر موندم که بیان
-بیشورا نمیاید؟(داد)
شوگا و جیمین : اومدیممممم(داد)
بعد ۱۰ مین اومدن پایین
- چه عجبببببب(کش دار و پوکر)
اینم پارت بعددددد
- فعلا وقت نداریم ، باید بریم . بیاید بالا
رفتیم سمت اتاق ته . داخل که شدم دیدم ته تو بغل لارا و جیهوپ و جین هم دارن حرف میزنن... خوشحال بودم که هستن و از یه طرف هم میدونستم که لارا خیلی خوب میتونه ازش نگه داری کنه... اون هرچقدر هم که سن داشته باشه باز هم بین ما یه بیبی کوچولوئه...
-بچه ها؟
همه : بله؟؟
- من باید برم تا یه جایی . خواهش میکنم تو نبودم از ته خیلییی مراقبت کنید
+کوک... کجا میری؟(بغض و نگران)
-آمممم.خبببب کار دارم ، ولی برمیگردم
لارا : باشه حواسمون هست ...
-ممنون
جیمین : منم میام
-نه!
شوگا : منم هستم
-اوففف ، میگم نه
جیمین : میشه محض رضای خدا یه بار آنقدر رییس بازی در نیاری؟ تنها میری بدبختمون میکنی گاو..
شوگا : بشدت باهاش موافقم
-خر |:(روبه جیمین)
جیمین : نظر لطفته ، بریم
- خیله خب نامجون ، جین ، جیهوپ و لارا پیش ته بمونید لطفا . ته تو هم از پیش بچه ها جُم نخور
+ب... باشه (بغض)
-آمممم لارا .... م...میشن یه دقیقه بیای؟
لارا : ب...ب.. باشه (تعجب)
اومدیم بیرون و منم بهش گفتم . راستش لارا تو اکیپمون خیلی خوبه و از نظرم مثل مامانا با هامون رفتار میکنه و حواسش بهمون هست ، پس میتونستم بهش بسپرم
- لارا میشه تو نبود ما خوب حواست رو به ته بدی ؟ این یه مشکل اساسیه که پیش اومده
لارا : یاااا حواسم هست ، مثل یه بچه میمونه . درضمن همه باهاش هستیم(چشمک)
-ممنونم :)
لارا : اوعوم :) ، برید و سالم بیاید
-باشه
رفتم پایین و منتظر اون دوتا کله خر موندم که بیان
-بیشورا نمیاید؟(داد)
شوگا و جیمین : اومدیممممم(داد)
بعد ۱۰ مین اومدن پایین
- چه عجبببببب(کش دار و پوکر)
اینم پارت بعددددد
۱.۵k
۲۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.