وقتی فرشته ای عاشق شد🤍⛓
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
با برگشتن پسر سمتش با خجالت و شرمندگی بهش نگاه کرد..
اون،خب هیچ شباهتی به تهیونگ نداشت!
حدسش اصلا سخت نبود..
اگه منطقی فکر میکرد حتی 1 درصد هم احتمال نداشت اون تهیونگ باشه..
دست پسر رو ول کرد و سرش رو پایین انداخت..
لونا:ب..ببخشید،با یکی اشتباهتون گرفتم:)
:اوه..خانم کوچولو گم شدی؟این ساعت؟اینجا؟..شایدم به خاطر یه چیز دیگه دستمو گرفتی روت نمیشه بگی؟
لونا:من..که گفتم ببخشید ، فک کردم..
:میدونی ؟ مهم نیست چی فکر میکردی..
و بدون توجه به لونا دستش رو گرفت و اونو به سمت جنگل کشید ..
لونا که از شک دراومده بود و فهمیده بود داره چه اتفاقی میوفته
جیغ کشید و یکی از پاهاش رو برد جلو و توی صورت پسر لگد زد..
(خواستم بگم این یه فیک مافیایی نیست که کوک جنتلفن وارد قضیه شه🗿😂)
پسر صورتش از درد جمع شد و دست لونا رو ول کرد روی صورتش گرفت لونا هم از فرصت استفاده کرد و فرار کرد به سمت جاده ...
با دیدن موتوری که داره نزدیک میاد وایستاد و دستش رو تکون داد.
موتور هم چند متر جلو تر وایستاد و سمت لونا اومد و کلاهش رو درآورد..
لونا با تعجب به شخصی که راننده ی موتور بود نگاه کرد
لونا:ج...
کپی ممنوووع.
کیم.ایسومی
مرسییی که حمایت میکنین
حسمیکنم دارم زیاد کشش میدم چند پارت دیگه تمومش میکنم احتمالا فیک جدیدم دارمممم
تا لایکاش به حداقل همیشگی نرسه نمیزارم حمایت کمهههه
با برگشتن پسر سمتش با خجالت و شرمندگی بهش نگاه کرد..
اون،خب هیچ شباهتی به تهیونگ نداشت!
حدسش اصلا سخت نبود..
اگه منطقی فکر میکرد حتی 1 درصد هم احتمال نداشت اون تهیونگ باشه..
دست پسر رو ول کرد و سرش رو پایین انداخت..
لونا:ب..ببخشید،با یکی اشتباهتون گرفتم:)
:اوه..خانم کوچولو گم شدی؟این ساعت؟اینجا؟..شایدم به خاطر یه چیز دیگه دستمو گرفتی روت نمیشه بگی؟
لونا:من..که گفتم ببخشید ، فک کردم..
:میدونی ؟ مهم نیست چی فکر میکردی..
و بدون توجه به لونا دستش رو گرفت و اونو به سمت جنگل کشید ..
لونا که از شک دراومده بود و فهمیده بود داره چه اتفاقی میوفته
جیغ کشید و یکی از پاهاش رو برد جلو و توی صورت پسر لگد زد..
(خواستم بگم این یه فیک مافیایی نیست که کوک جنتلفن وارد قضیه شه🗿😂)
پسر صورتش از درد جمع شد و دست لونا رو ول کرد روی صورتش گرفت لونا هم از فرصت استفاده کرد و فرار کرد به سمت جاده ...
با دیدن موتوری که داره نزدیک میاد وایستاد و دستش رو تکون داد.
موتور هم چند متر جلو تر وایستاد و سمت لونا اومد و کلاهش رو درآورد..
لونا با تعجب به شخصی که راننده ی موتور بود نگاه کرد
لونا:ج...
کپی ممنوووع.
کیم.ایسومی
مرسییی که حمایت میکنین
حسمیکنم دارم زیاد کشش میدم چند پارت دیگه تمومش میکنم احتمالا فیک جدیدم دارمممم
تا لایکاش به حداقل همیشگی نرسه نمیزارم حمایت کمهههه
۵.۷k
۰۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.