+تو فقط تصور کن -پارت ۲
+تو فقط تصور کن -پارت ۲
از زبان ساتو:
از ترس چشامو بستم و وقتی چشامو باز کردم، خودمو تو هوا معلق دیدم.☁️
یه دفعه ای بارون بارید دو تا قطره از آب ها تبدیل به نور شدن و دور دستام حلقه زدن.🌧️💫
جا شون به رنگ خاکستری در اومد و ....
.
.
چشامو بستم و با فریاد گفتم: بسه دیگه از این خواب بلند شو این یه خوابه ، این یه خوابه....🌃
بعد چشامو باز کردم و خودمو جلوی در دیدم و بعد فورا وسایلامو ور داشتن و دویدم سمت خونم .🏠
شب اصلا خوابن نمیبرد
که.....🌆
ادامه دارد...✌️
از زبان ساتو:
از ترس چشامو بستم و وقتی چشامو باز کردم، خودمو تو هوا معلق دیدم.☁️
یه دفعه ای بارون بارید دو تا قطره از آب ها تبدیل به نور شدن و دور دستام حلقه زدن.🌧️💫
جا شون به رنگ خاکستری در اومد و ....
.
.
چشامو بستم و با فریاد گفتم: بسه دیگه از این خواب بلند شو این یه خوابه ، این یه خوابه....🌃
بعد چشامو باز کردم و خودمو جلوی در دیدم و بعد فورا وسایلامو ور داشتن و دویدم سمت خونم .🏠
شب اصلا خوابن نمیبرد
که.....🌆
ادامه دارد...✌️
۲.۳k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.