برادر غیرتی من
پارت ۱۳
آیو : سلام
جیمین : هنوز فرمت تنته
یون : آره وقتی اومدم خوابم برد
سوجون : عزیزم ولش کن بیچاره مرد
لیا : کوچولوی مامانی برو حموم بعدش بیا پیش من
یون : نمیخوام بعدش میخوابم
جیمین : گریه کردی
یون : نه
آیو : خیلی زیاد داغی برو یه دوش آب سرد بگیر
که هوجو بلندم کرد
هوجو : برید بشینید تا اینو بندازم تو وان آب سرد
یون : نمیخوااااااممممممم
بردم تو اتاقم و انداختم تو وان و آب سرد و باز کرد
یون : یخ کردم بیشعور
هوجو : دوش بگیر بعدش بیا پایین
یون : سردههههههه
رفت بیرون
منم دوش گرفتم و رفتم پایین
یون : بر تو گورتون لعنت یخ کردم
لیا: کوچولوی مامان بیا بشین فیلم ببینیم
رفتن نشستن کنار هوجو یونا هم کنارم بود
داشتیم فیلم میدیدیم که احساس کردم تار میبینم
لنزامو در آوردم
یون : آخیش بهتر میبینم
که فیلم استوپ شد همه اومدن جلوم
آیو : چقدر چشمات قشنگه
سوجون: تا حالا چشماتو ندیدیم
هوجو : ولش کنین
هانول : چشماتو بهم میدی
یونا : زیبا ترین چیزی که دیدم
یون : مستقیم تو چشمام نگاه نکنین
چشمام و بیستم
جیمین : چرا
یون : کابوس میبینم
آیو : یه بار دیگه ببینم
یون : باشه
چشمام و باز کردم
۴۰ مین بعد
یون : بخدا از این به بعد لنزمو در نمیارم
هوجو : فیلم تمومه برید خونه هاتون
لیا : خون
یون : گفتم چشمام نحسه
همشون رفتن خونه هاشون
یون : میسوزه ( گریه )
هوجو : میخواستی لنزتو در نیاری
یون : نمیدیدم
هوجو : ببینم
یون : اینه
هوجو : برو بخواب شاید خوب شد
یون : باشه
رفتم خوابیدم ولی کابوس دیدم
نیم ساعت سعی میکردم بخوابم ولی همش کابوس میدیدم
رفتم در اتاق هوجو شاید کنار اون بخوابم کابوس نبینم
یون : هوجو بیداری
هوجو : آره بیا تو
هوجو : چیشده
یون : همش کابوس میبینم
هوجو : چه کنم
یون : میشه کنارت بخوابم
هوجو : مشکلی که نداری
یون : نه
هوجو : اوکی پس بیا
رفتم بغلش خوابیدم
صبح روز بعد
ویوی یون
از خواب بلند شدم و رفتم تو اتاق خودم
آماده شدم و رفتم دانشگاه ولی لنز نذاشتم
یون : سلام بچه ها
لیا : سلام کوچولوی مامان تولدت مبارک
یون : خدا یا دوباره
هوجو : سلام
سوآ: سلام
یون : دختره ی هرزه
آیو : چته
هوجو : دیونه شده
هوجو منو کشوند سمت خودش
هوجو : هیچکس نباید در مورد دیروز بفهمه ( آروم )
به شونه ی باشه سرمو تکون دادم
جیمین : لنز نذاشتی
یون : نه
هانول اومد و شروع به درس دادن کرد
دو ساعت بعد
هانول : کیم یونا و لی یون
یونا : بله
هانول : تولدتون مبارک
یون : هوفففففففف باز شروع شد
هوجو : بریم
یون : آره
باهوجو رفتم خونه
منم سریع رفتم تو اتاقم
و کسب میزدم به دیوار
یون : بهشون گفتم بدم میاد
که هوجو اومد
هوجو: داری چیکار میکنی بهت نگفتم اینکارو نکنی ( عربده )
یون : ببخشید یادم نبود ( بغض )
هوجو :
✨🐾
آیو : سلام
جیمین : هنوز فرمت تنته
یون : آره وقتی اومدم خوابم برد
سوجون : عزیزم ولش کن بیچاره مرد
لیا : کوچولوی مامانی برو حموم بعدش بیا پیش من
یون : نمیخوام بعدش میخوابم
جیمین : گریه کردی
یون : نه
آیو : خیلی زیاد داغی برو یه دوش آب سرد بگیر
که هوجو بلندم کرد
هوجو : برید بشینید تا اینو بندازم تو وان آب سرد
یون : نمیخوااااااممممممم
بردم تو اتاقم و انداختم تو وان و آب سرد و باز کرد
یون : یخ کردم بیشعور
هوجو : دوش بگیر بعدش بیا پایین
یون : سردههههههه
رفت بیرون
منم دوش گرفتم و رفتم پایین
یون : بر تو گورتون لعنت یخ کردم
لیا: کوچولوی مامان بیا بشین فیلم ببینیم
رفتن نشستن کنار هوجو یونا هم کنارم بود
داشتیم فیلم میدیدیم که احساس کردم تار میبینم
لنزامو در آوردم
یون : آخیش بهتر میبینم
که فیلم استوپ شد همه اومدن جلوم
آیو : چقدر چشمات قشنگه
سوجون: تا حالا چشماتو ندیدیم
هوجو : ولش کنین
هانول : چشماتو بهم میدی
یونا : زیبا ترین چیزی که دیدم
یون : مستقیم تو چشمام نگاه نکنین
چشمام و بیستم
جیمین : چرا
یون : کابوس میبینم
آیو : یه بار دیگه ببینم
یون : باشه
چشمام و باز کردم
۴۰ مین بعد
یون : بخدا از این به بعد لنزمو در نمیارم
هوجو : فیلم تمومه برید خونه هاتون
لیا : خون
یون : گفتم چشمام نحسه
همشون رفتن خونه هاشون
یون : میسوزه ( گریه )
هوجو : میخواستی لنزتو در نیاری
یون : نمیدیدم
هوجو : ببینم
یون : اینه
هوجو : برو بخواب شاید خوب شد
یون : باشه
رفتم خوابیدم ولی کابوس دیدم
نیم ساعت سعی میکردم بخوابم ولی همش کابوس میدیدم
رفتم در اتاق هوجو شاید کنار اون بخوابم کابوس نبینم
یون : هوجو بیداری
هوجو : آره بیا تو
هوجو : چیشده
یون : همش کابوس میبینم
هوجو : چه کنم
یون : میشه کنارت بخوابم
هوجو : مشکلی که نداری
یون : نه
هوجو : اوکی پس بیا
رفتم بغلش خوابیدم
صبح روز بعد
ویوی یون
از خواب بلند شدم و رفتم تو اتاق خودم
آماده شدم و رفتم دانشگاه ولی لنز نذاشتم
یون : سلام بچه ها
لیا : سلام کوچولوی مامان تولدت مبارک
یون : خدا یا دوباره
هوجو : سلام
سوآ: سلام
یون : دختره ی هرزه
آیو : چته
هوجو : دیونه شده
هوجو منو کشوند سمت خودش
هوجو : هیچکس نباید در مورد دیروز بفهمه ( آروم )
به شونه ی باشه سرمو تکون دادم
جیمین : لنز نذاشتی
یون : نه
هانول اومد و شروع به درس دادن کرد
دو ساعت بعد
هانول : کیم یونا و لی یون
یونا : بله
هانول : تولدتون مبارک
یون : هوفففففففف باز شروع شد
هوجو : بریم
یون : آره
باهوجو رفتم خونه
منم سریع رفتم تو اتاقم
و کسب میزدم به دیوار
یون : بهشون گفتم بدم میاد
که هوجو اومد
هوجو: داری چیکار میکنی بهت نگفتم اینکارو نکنی ( عربده )
یون : ببخشید یادم نبود ( بغض )
هوجو :
✨🐾
۴.۶k
۲۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.