ماه خونی پارت : 1/4
* از زبان سونیک *
من : خب حالا نوبت شدو عه
و زنگ زدم به شدو
من : یوووو شدززز_
شدو : زهر شدز درد شدز _
من : خو حالا جوش نزن 😒😒* زیر لب * زد حال _
شدو : خو حالا کارت چیه _
من : میگم میای ازمایشگاه تیلز ؟_
شدو : چرا ؟_
من : چون یه چیزی مربوط به من و تو و سیلوره _
شدو : باشه بابا اومدم _
و قطع کردم
من : خوب اینم از ای...
که حرفم با به صدا دراومدن در متوقف شد
من : چه زود اومدن
رفتم سمت در و درو باز کردم / جن : تیلزم که اونجا هویجه /
من : یووووووووووووو
سیلور : شططورییییییییییییییییییییییییییییییییی
شدو : علیک ابی
من : درود بر تو ای شوالیه شدوی بی اعصاب
سیلور : اممم نمیزاری بیایم تو نه ؟ 😐😑
من : ها چی ؟ . اها بیاین تو
شدو : چیزدی ناموصا
من : چیلی داگ
شدو : منطقیه
سیلور : امممم سونیک نمیخوای بگی دقیقا چخبره ؟
من : اها خببببببببببببببببببببببببببببب چیزههههههههههه........
شدو : د بگو بینم
من : خب بابا بی اعصاب * زیر لب * زدحال عنتر
شدو : بلههههههههههه بیام همینو بکنم تو***
من : هووووو بی اعصاب اروم الان میگم دیه.... خبببب چیزهههههه * برگه رو میده دستشون * اینو بخونید
* از زبان شدو *
سونیک : هووووو بی اعصاب اروم الان میگم دیه.... خبببب چیزهههههه * برگه رو میده دستشون * اینو بخونید
برگرو ازش گرفتیم و خوندیمش
/ بعد از خوندن برگه /
بلههههههههههههههههههههههههههه ما داداشیممممممممممممممممممممممم چگونههههههههههههه
من : سونیک این چیه اوردیییییی
سیلور : راست میگه سونیک دقیقا منظورت چیه
سونیک : به این واضحی اخه * نویسنده : اگه غلط املایی دارم شرمنده *
من : مگه میشه سه نفر از زمان های مختلف داداش باشن اخه
سونیک : نمد از تیلز بپرسین اون ازمایشو گرفته خب
من : عجببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببب
سیلور : هعیی ولی اگه واقعا داداش باشیم چی ؟
من : نمیدونم
سیلور : به نظرم بریم از تیلز بپرسیم
من : اره
* میرن پیش تیلز *
تیلز : خب حالا فهمیدین ؟
من : اره . من برم برا بخت بدم خرما پخش کنم
* یهو یهچیزی باکله میوفته رو شدو *
من : عاخخخخخ
/ از زبان سونیک /
شدو : اره . من برم برا بخت بدم خرما پخش کنم
* یهو یهچیزی باکله میوفته رو شدو *
شدو : عاخخخخخ
بعد هممون به اون کسی که رو شدو افتاده بود نگاه کردیم
همه : روژژژژژژژژژژژژژژ ؟
روژ : اوا سلامم * از رو شدو بنده خدا بلند میشه *
من : تو اینجا چیکا میکنی ؟
روژ : خب اممممممممم چیزههههههه........
شدو : فال گوش وایستاده بودی نه ؟
روژ : * بیرون دادن نفس با سر و صدا * خب اره
قیافه ما : 😐😑😡🔪🔪
قیافه روژ : 🙃🤗😁😁😁
من : خب حالا چیا شنیدی ؟
روژ : همه چیو و قراره به همه بگم
سیلور : نه نگووووووووو
روژ : چرا اونوقت ؟
من : چون اگه نگی اینو بهت میدم..... * در اوردن یه گل الماسی که ار الماس ساخته شده * خب نظرت چیه ؟
روژ : قبوله
که یهو صدای اژیر پایگاه اومد * نویسنده : ازمایشگاه تیلز تو پایگاه مقاومت بوده *
من : خب مثل این که یه مشکلی داریم
________________________________________________________________________________________________
بالاخرهههه گذاشتمششش
من : خب حالا نوبت شدو عه
و زنگ زدم به شدو
من : یوووو شدززز_
شدو : زهر شدز درد شدز _
من : خو حالا جوش نزن 😒😒* زیر لب * زد حال _
شدو : خو حالا کارت چیه _
من : میگم میای ازمایشگاه تیلز ؟_
شدو : چرا ؟_
من : چون یه چیزی مربوط به من و تو و سیلوره _
شدو : باشه بابا اومدم _
و قطع کردم
من : خوب اینم از ای...
که حرفم با به صدا دراومدن در متوقف شد
من : چه زود اومدن
رفتم سمت در و درو باز کردم / جن : تیلزم که اونجا هویجه /
من : یووووووووووووو
سیلور : شططورییییییییییییییییییییییییییییییییی
شدو : علیک ابی
من : درود بر تو ای شوالیه شدوی بی اعصاب
سیلور : اممم نمیزاری بیایم تو نه ؟ 😐😑
من : ها چی ؟ . اها بیاین تو
شدو : چیزدی ناموصا
من : چیلی داگ
شدو : منطقیه
سیلور : امممم سونیک نمیخوای بگی دقیقا چخبره ؟
من : اها خببببببببببببببببببببببببببببب چیزههههههههههه........
شدو : د بگو بینم
من : خب بابا بی اعصاب * زیر لب * زدحال عنتر
شدو : بلههههههههههه بیام همینو بکنم تو***
من : هووووو بی اعصاب اروم الان میگم دیه.... خبببب چیزهههههه * برگه رو میده دستشون * اینو بخونید
* از زبان شدو *
سونیک : هووووو بی اعصاب اروم الان میگم دیه.... خبببب چیزهههههه * برگه رو میده دستشون * اینو بخونید
برگرو ازش گرفتیم و خوندیمش
/ بعد از خوندن برگه /
بلههههههههههههههههههههههههههه ما داداشیممممممممممممممممممممممم چگونههههههههههههه
من : سونیک این چیه اوردیییییی
سیلور : راست میگه سونیک دقیقا منظورت چیه
سونیک : به این واضحی اخه * نویسنده : اگه غلط املایی دارم شرمنده *
من : مگه میشه سه نفر از زمان های مختلف داداش باشن اخه
سونیک : نمد از تیلز بپرسین اون ازمایشو گرفته خب
من : عجببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببب
سیلور : هعیی ولی اگه واقعا داداش باشیم چی ؟
من : نمیدونم
سیلور : به نظرم بریم از تیلز بپرسیم
من : اره
* میرن پیش تیلز *
تیلز : خب حالا فهمیدین ؟
من : اره . من برم برا بخت بدم خرما پخش کنم
* یهو یهچیزی باکله میوفته رو شدو *
من : عاخخخخخ
/ از زبان سونیک /
شدو : اره . من برم برا بخت بدم خرما پخش کنم
* یهو یهچیزی باکله میوفته رو شدو *
شدو : عاخخخخخ
بعد هممون به اون کسی که رو شدو افتاده بود نگاه کردیم
همه : روژژژژژژژژژژژژژژ ؟
روژ : اوا سلامم * از رو شدو بنده خدا بلند میشه *
من : تو اینجا چیکا میکنی ؟
روژ : خب اممممممممم چیزههههههه........
شدو : فال گوش وایستاده بودی نه ؟
روژ : * بیرون دادن نفس با سر و صدا * خب اره
قیافه ما : 😐😑😡🔪🔪
قیافه روژ : 🙃🤗😁😁😁
من : خب حالا چیا شنیدی ؟
روژ : همه چیو و قراره به همه بگم
سیلور : نه نگووووووووو
روژ : چرا اونوقت ؟
من : چون اگه نگی اینو بهت میدم..... * در اوردن یه گل الماسی که ار الماس ساخته شده * خب نظرت چیه ؟
روژ : قبوله
که یهو صدای اژیر پایگاه اومد * نویسنده : ازمایشگاه تیلز تو پایگاه مقاومت بوده *
من : خب مثل این که یه مشکلی داریم
________________________________________________________________________________________________
بالاخرهههه گذاشتمششش
۴۳۱
۲۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.