بچه ها خواستم بگم خوشحالم که شما ها فالوورمید واقعا خوشحا
بچه ها خواستم بگم خوشحالم که شما ها فالوورمید واقعا خوشحالم میکنین امیدوارم بتونم هرکاری که از دستم بر میاد براتون انجام بدم بهترینام راستی اسم من تورینو هست اگه خواستین صدام کنین😁✨🙂
.
خوب بریم برای شروع سناریو ران و ریندو درخواستی یه نفره😁
.
از زبون ا/ت*
با الارم گوشیم از خواب بیدار شدم اهه یادم رفت امروز باید برم سر کار من داخل یه رستوران کار میکنم چون تنها زندگی میکنم باید خرجه خودمو در بیارم بلند شدم و لباسمو پوشیدم و لباس سر کارم هم برداشتم و رفتم رستوران
*فلش بک به وقتی رسیدم*
توری: سلامممم ا/تتتتتت*بلند*
.
ا/ت: یواش کر شدممممممممممم
.
توری: چشممم برو لباستو عوض کن کلی حرف باهات دارمممم
.
ا/ت: باشه باشه
.
از زبان ا/ت*
یعنی منظورش از کلی حرف چی بود چیز مهمی میخواد بهم بگه لباسمو عوض کردم و رفتم پیش توری
.
توری:راستی ا/ت لباستو عوض نکن
.
ا/ت: چرا عوض نکنم؟
.
توری: چون یه مشتری پولدار داریم امروز میخواد بیاد و گفته حتما تو باید ازش سفارش بگیری و براش ببری
.
ا/ت:چه ربطی به لباسم داشت؟
.
توری:چون مدیر رستوران نمیخواد مشتریه بپره و چون مشتری پولداره بهش گفت تو باید این لباسو حتما بپوشی
.
ا/ت:پس چون لباسم خیلی بازه گفت بپوشمش*اروم*
.
توری:هی ا/تتتت مشتریه اومددددد
.
ا/ت:چ.چی اومدددددد
.
مشتری(اسمش لوکا هست):سلام
.
توری: سلام
.
ا/ت: سلام
.
از زبون لوکا*
اوه اون ا/ته پس دقیقا لباسی که بهش دادمو پوشید*پوزخند*چه بدنی داره نگاهم افتاد به رون پاهاش چه رون های بزرگی داره دوست دارم فشارش بدم
.
از زبان ا/ت*
دیدم همش زل زده به بدنم.. پس بخواطر همین بود گفت این لباسو بپوشم لعنتی
رفتم پیشش و ازش سفارش گرفتم
.
ا/ت:چی میل دارین*لبخند فیک*
.
لوکا:دست میزنه به دامن لباسش* هرچی که بنظر تو خوب باشه
.
ا/ت:استرس* آم خوب هرچی شما دوست دارید
.
از زبون لوکا*
کمرشو گرفتم و به خودم نزدیک تر کردم چون دامنش خیلی کوتاه بود خواستم سرمو یکم ببرم پایین تر که دید بزنم که ازم دور شد
.
ا/ت: چ.چشم الان براتون میارم*استرس*
.
از زبون ا/ت*
رفتم تو اشپزخونه پیش توری و سفارشو واسش بردم شیفت من تموم شده بود هوا هم تاریک شده بود لباسمو عوض کردم و داشتم میرفتم که حس کردم یکی داره تعقیبم میکنه سعی کردم بدوم اما تا خواستم برم منو زد به دیوار و دستاشو دو طرفم گذاشت که دیدم لوکا عه
.
لوکا:تو رستوران نشد اما اینجا که میتونم کارمو انجام بدم*پوزخند*
.
ا/ت:لطفا ولم کن
.
لوکا: ولت کنم؟ تازه شروع کردم
.
اسمات داخل کامنت مینویسم✨😁
.
خوب بریم برای شروع سناریو ران و ریندو درخواستی یه نفره😁
.
از زبون ا/ت*
با الارم گوشیم از خواب بیدار شدم اهه یادم رفت امروز باید برم سر کار من داخل یه رستوران کار میکنم چون تنها زندگی میکنم باید خرجه خودمو در بیارم بلند شدم و لباسمو پوشیدم و لباس سر کارم هم برداشتم و رفتم رستوران
*فلش بک به وقتی رسیدم*
توری: سلامممم ا/تتتتتت*بلند*
.
ا/ت: یواش کر شدممممممممممم
.
توری: چشممم برو لباستو عوض کن کلی حرف باهات دارمممم
.
ا/ت: باشه باشه
.
از زبان ا/ت*
یعنی منظورش از کلی حرف چی بود چیز مهمی میخواد بهم بگه لباسمو عوض کردم و رفتم پیش توری
.
توری:راستی ا/ت لباستو عوض نکن
.
ا/ت: چرا عوض نکنم؟
.
توری: چون یه مشتری پولدار داریم امروز میخواد بیاد و گفته حتما تو باید ازش سفارش بگیری و براش ببری
.
ا/ت:چه ربطی به لباسم داشت؟
.
توری:چون مدیر رستوران نمیخواد مشتریه بپره و چون مشتری پولداره بهش گفت تو باید این لباسو حتما بپوشی
.
ا/ت:پس چون لباسم خیلی بازه گفت بپوشمش*اروم*
.
توری:هی ا/تتتت مشتریه اومددددد
.
ا/ت:چ.چی اومدددددد
.
مشتری(اسمش لوکا هست):سلام
.
توری: سلام
.
ا/ت: سلام
.
از زبون لوکا*
اوه اون ا/ته پس دقیقا لباسی که بهش دادمو پوشید*پوزخند*چه بدنی داره نگاهم افتاد به رون پاهاش چه رون های بزرگی داره دوست دارم فشارش بدم
.
از زبان ا/ت*
دیدم همش زل زده به بدنم.. پس بخواطر همین بود گفت این لباسو بپوشم لعنتی
رفتم پیشش و ازش سفارش گرفتم
.
ا/ت:چی میل دارین*لبخند فیک*
.
لوکا:دست میزنه به دامن لباسش* هرچی که بنظر تو خوب باشه
.
ا/ت:استرس* آم خوب هرچی شما دوست دارید
.
از زبون لوکا*
کمرشو گرفتم و به خودم نزدیک تر کردم چون دامنش خیلی کوتاه بود خواستم سرمو یکم ببرم پایین تر که دید بزنم که ازم دور شد
.
ا/ت: چ.چشم الان براتون میارم*استرس*
.
از زبون ا/ت*
رفتم تو اشپزخونه پیش توری و سفارشو واسش بردم شیفت من تموم شده بود هوا هم تاریک شده بود لباسمو عوض کردم و داشتم میرفتم که حس کردم یکی داره تعقیبم میکنه سعی کردم بدوم اما تا خواستم برم منو زد به دیوار و دستاشو دو طرفم گذاشت که دیدم لوکا عه
.
لوکا:تو رستوران نشد اما اینجا که میتونم کارمو انجام بدم*پوزخند*
.
ا/ت:لطفا ولم کن
.
لوکا: ولت کنم؟ تازه شروع کردم
.
اسمات داخل کامنت مینویسم✨😁
۴۷۹
۱۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.