مرد اگر بودم
مرد اگر بودم
نبودنت را غروب های زمستان
در قهوه خانه ی دوری
سیگار می کشیدم .
نبودنت دود می شد
و می نشست روی بخار شیشه های قهوه خانه .
بعد تکیه می دادم به صندلی
چشمهایم را می بستم
و انگشتانم را دور استکان کمر باریک چای داغ حلقه می کردم
تا بیشتر از یادم بروی
نامرد اگر بودم
نبودنت را تا حالا باید فراموش کرده باشم
مرد نیستم اما....
نامرد هم نیستم
زنم و نبودنت
پیراهنم شده است!
نبودنت را غروب های زمستان
در قهوه خانه ی دوری
سیگار می کشیدم .
نبودنت دود می شد
و می نشست روی بخار شیشه های قهوه خانه .
بعد تکیه می دادم به صندلی
چشمهایم را می بستم
و انگشتانم را دور استکان کمر باریک چای داغ حلقه می کردم
تا بیشتر از یادم بروی
نامرد اگر بودم
نبودنت را تا حالا باید فراموش کرده باشم
مرد نیستم اما....
نامرد هم نیستم
زنم و نبودنت
پیراهنم شده است!
۲.۳k
۳۱ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.