پارت ۵
کوک دستمو ول داد
کوک: باشه اسلن آره دوست ندارم ازت خسته شدم
ات: یعنی عشقی که میگفتی همین بود
کوک: میدونم دلتو شکوندم ولی بهتر از منو پیدا میکنی
دیدم که رفت سمت دختره دستشو گرفت همونجا قلبم هزار تیکه شد
ات : فقط همین من دوست داشتم ولی تو چیکار کردی خیانت کردی بهم ( با داد این اخرشو)
یک دفعه اعصابم خورد شد رفتم سمت اون دختر یک سلیه مکم زدم بهش بلند گفتم هرزه کوک سری اومد جای که سلیه زدم گرفت ول داد اومد سمت گفت
کوک : معلومه چکار کردی ( داد)
اومد سمتمو یکی مکم تر زد تو صورتم انقد که دردش شدید بود افتادم رو زمین کوک گفت دیگه دوست ندارم فهمیدی نمیخوامت گمشو برو
ات: فقط همین میخوای
کوک : آره همین
ات : باشه پشیمونت میکنم ( این آخرشو آروم گفت )
سمته ماشینم رفتم تو راه با زور داشتم جلو گریمو میگرفتم آخرشم بغضم ترکید گریه کردم وقتی از خونه داشتم میومدم بیرون وسایلمو جم کردم گذاشتم تو ماشین
زنگ زدم به جیا
جیا : الو دختر خوبی
ات : هق هق ( گریه )
جیا : دختر چیشده واستا تو داری گریه میکنی
ات : جی..جیا کوک بهم خیانت کرد ( بلند گریه )
جیا : دختر داری چی میگی الان کجایی بیا خونه من با هم حرف میزنیم کار دست خودت ندی
قبلن چون افسردگی داشتم میخواستم خود کشی کنم اینو بهم گفت
رفتم خونه لیا لیا درو باز کرد بغلم کرد آورد منو گذاشت رو مبل رفت برام شیر کاکائو با مارش مالو بیاره گه آروم شم اومد پیشم نشست
لیا : خوب دختر بگو چیشده
ات: همه ماجرا رو براش تعریف کردم
لیا : میدونستم این اینجوریه بعد تو از هزار سال پیش عاشقش بودی داشتم گریه میکردم لیا بغلم کرد گفت : اشکال نداره فدا سرت ارزششو نداره عشقم
شرط ها برای پارت بعد
فالو ۴۰
لایک ۱۰
کامنت۵
کوک: باشه اسلن آره دوست ندارم ازت خسته شدم
ات: یعنی عشقی که میگفتی همین بود
کوک: میدونم دلتو شکوندم ولی بهتر از منو پیدا میکنی
دیدم که رفت سمت دختره دستشو گرفت همونجا قلبم هزار تیکه شد
ات : فقط همین من دوست داشتم ولی تو چیکار کردی خیانت کردی بهم ( با داد این اخرشو)
یک دفعه اعصابم خورد شد رفتم سمت اون دختر یک سلیه مکم زدم بهش بلند گفتم هرزه کوک سری اومد جای که سلیه زدم گرفت ول داد اومد سمت گفت
کوک : معلومه چکار کردی ( داد)
اومد سمتمو یکی مکم تر زد تو صورتم انقد که دردش شدید بود افتادم رو زمین کوک گفت دیگه دوست ندارم فهمیدی نمیخوامت گمشو برو
ات: فقط همین میخوای
کوک : آره همین
ات : باشه پشیمونت میکنم ( این آخرشو آروم گفت )
سمته ماشینم رفتم تو راه با زور داشتم جلو گریمو میگرفتم آخرشم بغضم ترکید گریه کردم وقتی از خونه داشتم میومدم بیرون وسایلمو جم کردم گذاشتم تو ماشین
زنگ زدم به جیا
جیا : الو دختر خوبی
ات : هق هق ( گریه )
جیا : دختر چیشده واستا تو داری گریه میکنی
ات : جی..جیا کوک بهم خیانت کرد ( بلند گریه )
جیا : دختر داری چی میگی الان کجایی بیا خونه من با هم حرف میزنیم کار دست خودت ندی
قبلن چون افسردگی داشتم میخواستم خود کشی کنم اینو بهم گفت
رفتم خونه لیا لیا درو باز کرد بغلم کرد آورد منو گذاشت رو مبل رفت برام شیر کاکائو با مارش مالو بیاره گه آروم شم اومد پیشم نشست
لیا : خوب دختر بگو چیشده
ات: همه ماجرا رو براش تعریف کردم
لیا : میدونستم این اینجوریه بعد تو از هزار سال پیش عاشقش بودی داشتم گریه میکردم لیا بغلم کرد گفت : اشکال نداره فدا سرت ارزششو نداره عشقم
شرط ها برای پارت بعد
فالو ۴۰
لایک ۱۰
کامنت۵
۲۰.۳k
۱۴ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.