pirt 2
pirt 2
My boyfriend is mafia🖤🍷
ا.ت ویو
به کوک نگاه کردم برش داشتم خون ریزی زیاد بود سریع یخ رو توی یه کیسه گذاشتم و روی زخمش گذاشتم
کوک. آی آی
ا.ت .نترس الا اون آقا می رسه
کوک. با..ه..ا.م بی...ا
ا.ت .باشه هق باشه
به همین زودی وابسته اش شدم گریه می کردم بهم نگاه کرد خنده بهم کرد گوشیم زنگ زدم برداشتم
ته .الو
ا.ت .آقا کجایی خواهش هق می کنم هق زود برس هق تحمل این که این طوری ببینمش رو ندارم هق هق
ته . ا.ت هستی دیگه نترس من میان بر پیدا کردم زود می رسم فقط پیش بمون من برادرش هستم تهیونگ ته صدام کن
ا.ت . برس هق خواهش می کنم
ته. ببین من ۳۰ دقیقه دیگه اون جام
ا.ت .هق هق باشه
تلفن رو قطع کردم
کوک. چر...ا اینق..در ز..و..د ..وابسته ..ام شدی تو ..من ..رو.فق..ط پنج ساعت میشناسی
ا.ت .نمی دونم هق
۳۰دقیقه بعد
ته .برو وسایلت رو جمع کن بیا من همه چی رو آماده کردم فقط تو باید با کوک به خوابی
ا.ت. ول کن الان جمع می کنم
با ته گذاشتمش تو ماشین رفتم روی پام سرش رو گذاشت گریه می کردم
ته . بعدا باهم خصوصی حرف می زنیم
ا.ت باشه
بعد از چند دقیقه رسیدم به یه عمارت رفتم تو یه پسر بهم نزدیک شد و هلم داد
ته .حیون آدم بااش این مال کوک
پسر . خوب
رفتم تو که کوک رو گذاشتم رو تخت و یه پسر امد تو سریع وسایل پزشکی اورد
کوک. نه من..آیییی..من از جراحی متنفرم اگه ا.ت پیشم باشه مشکلی نیست
ا.ت .باشه هق
نمی تونستم نگاه کنم فقط به تن بی جون کوک نگاه می کردم و هق می زدم
بعد از ۲۰ دقیقه
کوک رو بردن من هم باهاش رفتم بی هوش بود کنارش نشستم که
کوک ویو
به هوش امدم ا.ت کنارم خواب بود آوردمش بالا (لخته کوک)
ا.ت ویو
کوک رو دیدم که داره با گوشی ش ور می رفت تا من رو دید گوشی کنار گذاشت
کوک.ممنون بابت هم چی
ا.ت .نه کاری نکردم
چند ساعت بعد
ساعت ۹ صبح بود بیدار شدیم رفتیم پایین دیدم باباتامن رو با ا.ت دید چشم هاش برق زد
بابا. پسرم باهات کار دارم بیا
کوک. بله
بابا. دوسش داری؟
کوک. آره
بابا. پس هفته بعد ازدواج کنید
کوک. وات فاک بابا من نمی دونم چند سالشه بعد باهاش ازدواج کنم
بابا. باشه پس یه ماه بعد
کوک .در موردش فکر می کنم
ادامه دارد.... باعث تعجب کامت نمی دید و اینکه کامنت بدید
My boyfriend is mafia🖤🍷
ا.ت ویو
به کوک نگاه کردم برش داشتم خون ریزی زیاد بود سریع یخ رو توی یه کیسه گذاشتم و روی زخمش گذاشتم
کوک. آی آی
ا.ت .نترس الا اون آقا می رسه
کوک. با..ه..ا.م بی...ا
ا.ت .باشه هق باشه
به همین زودی وابسته اش شدم گریه می کردم بهم نگاه کرد خنده بهم کرد گوشیم زنگ زدم برداشتم
ته .الو
ا.ت .آقا کجایی خواهش هق می کنم هق زود برس هق تحمل این که این طوری ببینمش رو ندارم هق هق
ته . ا.ت هستی دیگه نترس من میان بر پیدا کردم زود می رسم فقط پیش بمون من برادرش هستم تهیونگ ته صدام کن
ا.ت . برس هق خواهش می کنم
ته. ببین من ۳۰ دقیقه دیگه اون جام
ا.ت .هق هق باشه
تلفن رو قطع کردم
کوک. چر...ا اینق..در ز..و..د ..وابسته ..ام شدی تو ..من ..رو.فق..ط پنج ساعت میشناسی
ا.ت .نمی دونم هق
۳۰دقیقه بعد
ته .برو وسایلت رو جمع کن بیا من همه چی رو آماده کردم فقط تو باید با کوک به خوابی
ا.ت. ول کن الان جمع می کنم
با ته گذاشتمش تو ماشین رفتم روی پام سرش رو گذاشت گریه می کردم
ته . بعدا باهم خصوصی حرف می زنیم
ا.ت باشه
بعد از چند دقیقه رسیدم به یه عمارت رفتم تو یه پسر بهم نزدیک شد و هلم داد
ته .حیون آدم بااش این مال کوک
پسر . خوب
رفتم تو که کوک رو گذاشتم رو تخت و یه پسر امد تو سریع وسایل پزشکی اورد
کوک. نه من..آیییی..من از جراحی متنفرم اگه ا.ت پیشم باشه مشکلی نیست
ا.ت .باشه هق
نمی تونستم نگاه کنم فقط به تن بی جون کوک نگاه می کردم و هق می زدم
بعد از ۲۰ دقیقه
کوک رو بردن من هم باهاش رفتم بی هوش بود کنارش نشستم که
کوک ویو
به هوش امدم ا.ت کنارم خواب بود آوردمش بالا (لخته کوک)
ا.ت ویو
کوک رو دیدم که داره با گوشی ش ور می رفت تا من رو دید گوشی کنار گذاشت
کوک.ممنون بابت هم چی
ا.ت .نه کاری نکردم
چند ساعت بعد
ساعت ۹ صبح بود بیدار شدیم رفتیم پایین دیدم باباتامن رو با ا.ت دید چشم هاش برق زد
بابا. پسرم باهات کار دارم بیا
کوک. بله
بابا. دوسش داری؟
کوک. آره
بابا. پس هفته بعد ازدواج کنید
کوک. وات فاک بابا من نمی دونم چند سالشه بعد باهاش ازدواج کنم
بابا. باشه پس یه ماه بعد
کوک .در موردش فکر می کنم
ادامه دارد.... باعث تعجب کامت نمی دید و اینکه کامنت بدید
۱۳.۰k
۲۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.