فیک شوگا

فیک شوگا
پارت ۸
_______________________________
+اینجا چیکار میکنی
□اومدم به ات سربزنم
+ خب سر زدی....حالا برو
□ارع ....سر زدم ولی شوگا میشه بگی چی شده که اینجوری با من رفتار میکنی
♡میشه برید بیرون صحبت کنین حوصله حرفاتون و ندارم
□اصلا باشه من میرم....ولی ات به پیشنهادم فکر کن
کاترین رفت.
+ات قضیه چیه ؟
♡هیچی مهم نیست....من خوابم میاد میخوام بخوابم
+باشه .
پتو رو کشیدم سرم ....من نمیخوام که از شوگا جدا بشم من نمی‌تونم بدون شوگا زندگی کنم. تموم سعی خودمو میکنم ....ولی اگه شوگا دوسم نداشت چرا باید گل مورد علاقمو برام می‌گرفت.
پتو رو از سرم کشیدم و گفتم :
♡ شوگا
+ بلع
♡یه سوالی میپرسم ولی قول بده راستشو بگی
+باش
♡ تو هنوز منو دوس داری ؟
+نه
با این حرفش بغض کردم
+من تو رو دوس ندارم من عاشقتم .
با شنیدن این حرف لبخند اومد رو لبام.
♡مرسی
اومد طرفم و نشست رو تخت و شروع کرد به ناز کردن موهام.
+ات ....کاترین چیزی بهت گفت ؟
♡ارع ...گفت که قراره بشه زنت و من باید خودمو بکشم کنار ....بعد گفت اگه اینکارو بکنم هرچی بخوام بهم میده.
+ عوضی....نمیخواد نگران باشی خودم به حسابش میرسم.
♡باشه (لبخند)
+ حالا هم بخواب نمیخوام حالت بد بشه باید استراحت کنی
♡باشه
شوگا اومد نزدیکترو موهامو بوسید.
منم خوابیدم.