ازدواج اجباری دو مافیا p9
÷بابا میفهمی داری چیکار میکنی این دخترته دخترت داری به زور شوهرش میدی اونوقت تو گوششم میزنی تو حق نداری رو خواهر من دست بلند کنی
( دست ا/ت رو میگیره و میبره بالا )
÷ا/ت حالت خوبه؟؟؟
+خودت چی فکر میکنی
÷من....من ازت معذرت میخوام من نتونستم هیچ کاری برات انجام بدم
+خودت رو ناراحت نکن داداشی مهم نیست
اجوما :دخترم آقای مین اومدن بفرمایید برین پایین
+باشه اجوما
ویو یونگی :
امروز روز عروسی منو ا/ت هست نمیدونم خوشحال باشم یا ناراحت وقتی به این فکر میکنم که دارم با کسی که دوسش دارم ازدواج میکنم خیلی خوشحال میشم اما وقتی به یاد خودکشی ا/ت میوفتم دلم خورد میشه اما من باید محکم باشم من مافیام چرا الان انقدر دل نازک شدم
وقتی داشتم به اینجور چیزها فکر میکردم ا/ت اومد پایین معلوم بود دیشب خیلی گریه کرده
+سلام میتونیم بریم
_ برو سوار ماشین شو
+باشه
ویو یونگی :
چرا داره به حرفام گوش میده وقتی اولین بار دیدمش اصلا جلوم کم نمی اورد و تا آخر جلوم وایساد و سر خم نکرد اما الان مثل یه موش شده خیلی براش نگرانم
رفتم سوار ماشین شدم
_ اول میریم آرایشگاه
+باشه
_ بعد.......
+میشه انقدر بهم توضیح ندی که میخوای چیکار کنی حالم داره بد میشه
_ خیله خب
پرش زمانی به آرایشگاه......
ویو ا/ت :
یونگی منو رسوند آرایشگاه و خودش رفت آرایشگر ها همه اومدن سمتم یکی میکاپم میکرد و یکی دیگه موهام رو درست میکرد خیلی تو فشار بودم دلم میخواست بمیرم خودم رو گم کرده بودم
بعد تموم شدن کارشون کمکم کردن که لباسم رو بپوشم آماده شده بودم یونگی هم اومده بود رفتم پایین خیلی جذاب شده بود ولی من دوسش ندارم حداقل فکر میکنم
ویو یونگی :
وقتی ا/ت رو دیدم قلبم شروع به تند زدن کرد خیلی هات شده بود اما غم از چشاش میبارید
رفتم دستش رو گرفتم و سوار ماشین کردمش رفتیم عکاسی ازمون عکس گرفتن بعد تموم شدن عکس دوباره ا/ت رو بردم آرایشگاه تا دوباره آرایشش رو درست کنن
گایز حمایت فراموش نشه 🙃🤍
شرایط پارت بعد
۲۰ تا لایک
2۰ تا کامنت
( دست ا/ت رو میگیره و میبره بالا )
÷ا/ت حالت خوبه؟؟؟
+خودت چی فکر میکنی
÷من....من ازت معذرت میخوام من نتونستم هیچ کاری برات انجام بدم
+خودت رو ناراحت نکن داداشی مهم نیست
اجوما :دخترم آقای مین اومدن بفرمایید برین پایین
+باشه اجوما
ویو یونگی :
امروز روز عروسی منو ا/ت هست نمیدونم خوشحال باشم یا ناراحت وقتی به این فکر میکنم که دارم با کسی که دوسش دارم ازدواج میکنم خیلی خوشحال میشم اما وقتی به یاد خودکشی ا/ت میوفتم دلم خورد میشه اما من باید محکم باشم من مافیام چرا الان انقدر دل نازک شدم
وقتی داشتم به اینجور چیزها فکر میکردم ا/ت اومد پایین معلوم بود دیشب خیلی گریه کرده
+سلام میتونیم بریم
_ برو سوار ماشین شو
+باشه
ویو یونگی :
چرا داره به حرفام گوش میده وقتی اولین بار دیدمش اصلا جلوم کم نمی اورد و تا آخر جلوم وایساد و سر خم نکرد اما الان مثل یه موش شده خیلی براش نگرانم
رفتم سوار ماشین شدم
_ اول میریم آرایشگاه
+باشه
_ بعد.......
+میشه انقدر بهم توضیح ندی که میخوای چیکار کنی حالم داره بد میشه
_ خیله خب
پرش زمانی به آرایشگاه......
ویو ا/ت :
یونگی منو رسوند آرایشگاه و خودش رفت آرایشگر ها همه اومدن سمتم یکی میکاپم میکرد و یکی دیگه موهام رو درست میکرد خیلی تو فشار بودم دلم میخواست بمیرم خودم رو گم کرده بودم
بعد تموم شدن کارشون کمکم کردن که لباسم رو بپوشم آماده شده بودم یونگی هم اومده بود رفتم پایین خیلی جذاب شده بود ولی من دوسش ندارم حداقل فکر میکنم
ویو یونگی :
وقتی ا/ت رو دیدم قلبم شروع به تند زدن کرد خیلی هات شده بود اما غم از چشاش میبارید
رفتم دستش رو گرفتم و سوار ماشین کردمش رفتیم عکاسی ازمون عکس گرفتن بعد تموم شدن عکس دوباره ا/ت رو بردم آرایشگاه تا دوباره آرایشش رو درست کنن
گایز حمایت فراموش نشه 🙃🤍
شرایط پارت بعد
۲۰ تا لایک
2۰ تا کامنت
۱۱.۳k
۲۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.