پارت ۱۹
جیمین واسه چی ؟ ..... آها نه الان که نمیخوایم بریم . میریم خرید بعدش میریم خونمون ( خونه دسته جمعیشون . خوابگاه نه هاااا ) آماده میشیم با هم میریم .
کوک: آها اوکی پس من برم حاضر بش.....
ته هیونگ زنگ میزنم یک دقیقه وایسا ....( خب گایز یه توضیح کوچکی بدم: الان پسرا رسیدن در خونه کوک و میخوان بترسوننش)
کوک ویو:
رفتم آیفون رو برداشتم گفتم بله؟
ناشناس: باز کن
کوک: شما؟
ناشناس: باز کن میگم ( بچه ها ناشناس ته هست صداشون عوض کرده )
گوشیو گرفتم در گوشم گفتم: وایسی هیونگ کمک یکی آمده در خونم زنگ میزنم هر چی میگم کیه هی میگه باز کن باز کن ......هیونگ؟......هیونگگگگگ؟.....هیونگگگگگگگگگگگ( با داد)
( جیمین میکروفن رو آف کرده بود داشتن با پسرا میخندیدن )
جیمین: ها چی میگی بله؟
کوک : هیونک میگم یه نفر او.......
جیمین: ها اونو فهمیدم دستم رفت رو میکروفن میوت شد خیلی خب درو باز کن بیایم بالا ....( پسرا جر خوردن از خنده) ( جیمین با اشاره بهشون میگه خفته شات آپ )
نه ام چیزه بیاد بالا .....اره الان ما میرسیم ...
کوک: ( با قیافه پوکر) هیونگ منو سر کار گذاشتین ؟
شوگا و جین با هم: نه بابا سرکار چیه؟
ویمین هوپ با هم: ول کنین بچه ها گناه داره
نامجون: نشسته ام به در نگاه میکنم........
کوک در رو میزنه و توی گوشی و آیفون هم زمان با هم داد میزنند بیاین بالا تا به حسابتون برسمممممممم
« خلاصه پسرا کلی مسخره بازی در میارن و میخندم (الهی فندوم به فدای خنده هاتون ) »
پرش زمانی به شب وقتی رسیدن به بار :
( آها راستی پسرا با دوست دختراشونن و فقط کوک سینگله که جریان ا.ت رو به پسرا گفته و گفت میخواد به ا.ت اعتراف بکنه و دوستا و هم دانشگاهی های صمیمی ا.ت همه پارتنر های اعضا هستن و پسرا بار رو اجاره کردن چون معروف بودن و از اون طرف دوستای ا.ت هم میتونن جریان ا.ت و جی کی رو با پسرا هماهنگ کردن اوت رو بردارن بیارن بار و اونجا کوکی رو ببینه و بوووووم ! یه اعتراف رویایی و شگفت انگیز توی شب کریسمس.....)
کوک ویو:
با پسرا رفتیم توی بار . هنوز دخترا نیومده بودن و خیلی ذوق داشتم که قرارها اوت رو ببینم . هیوندا میگفتن همین امشب اعتراف کنم و کارو یکسره کنم ولی نمیدونم میتونم یا نه .....
ا.ت ویو:
با دخترا وارد بار شدیم صدای آهنگ میومد . صبر کن ببینم ...... چقدر اشناس .... این آهنگه.......عررررررر این که باتره( بعله گفتم که پسرا با هم فیت میدن) خلاصه با دخترا با کلی خر ذوق وارد شدیم ( الله اکبر منظورش وارد باره ..... استغفرالله.....)
وایسا ببینم ... چرا شب کریسمس اینقدر خلوته؟ الان باید آنقدر. شلوغ باشه که جامون نشه! فقط چند تا پسر کراش اون ته وایسادم . نور پشتون بود درست نمیدیدمشون . انگار از وسط دخترا فقط من تعجب کردم . به دخترا گفتم : جریان چیه؟
سومی : پسرا اینجا رو اجاره کردن
بعد دیدم همه دخترا دارن میرم سمت پسرا . پس اینا دوست پسراشونننننننن.هعیییی ننه سینگل:/ هه فقط یکیشون تنها وایساده بود . وایسا ببینم نکنه هفتا باشن؟نکنه دخترا واسم نقشه کشیدن منو بندازم به این پسره( درس صبحت کن بندازم چیه؟ دختره ی ...... الله اکبر ) که یهو حس کردم یکی داره صدام میکنه...................
کوک: آها اوکی پس من برم حاضر بش.....
ته هیونگ زنگ میزنم یک دقیقه وایسا ....( خب گایز یه توضیح کوچکی بدم: الان پسرا رسیدن در خونه کوک و میخوان بترسوننش)
کوک ویو:
رفتم آیفون رو برداشتم گفتم بله؟
ناشناس: باز کن
کوک: شما؟
ناشناس: باز کن میگم ( بچه ها ناشناس ته هست صداشون عوض کرده )
گوشیو گرفتم در گوشم گفتم: وایسی هیونگ کمک یکی آمده در خونم زنگ میزنم هر چی میگم کیه هی میگه باز کن باز کن ......هیونگ؟......هیونگگگگگ؟.....هیونگگگگگگگگگگگ( با داد)
( جیمین میکروفن رو آف کرده بود داشتن با پسرا میخندیدن )
جیمین: ها چی میگی بله؟
کوک : هیونک میگم یه نفر او.......
جیمین: ها اونو فهمیدم دستم رفت رو میکروفن میوت شد خیلی خب درو باز کن بیایم بالا ....( پسرا جر خوردن از خنده) ( جیمین با اشاره بهشون میگه خفته شات آپ )
نه ام چیزه بیاد بالا .....اره الان ما میرسیم ...
کوک: ( با قیافه پوکر) هیونگ منو سر کار گذاشتین ؟
شوگا و جین با هم: نه بابا سرکار چیه؟
ویمین هوپ با هم: ول کنین بچه ها گناه داره
نامجون: نشسته ام به در نگاه میکنم........
کوک در رو میزنه و توی گوشی و آیفون هم زمان با هم داد میزنند بیاین بالا تا به حسابتون برسمممممممم
« خلاصه پسرا کلی مسخره بازی در میارن و میخندم (الهی فندوم به فدای خنده هاتون ) »
پرش زمانی به شب وقتی رسیدن به بار :
( آها راستی پسرا با دوست دختراشونن و فقط کوک سینگله که جریان ا.ت رو به پسرا گفته و گفت میخواد به ا.ت اعتراف بکنه و دوستا و هم دانشگاهی های صمیمی ا.ت همه پارتنر های اعضا هستن و پسرا بار رو اجاره کردن چون معروف بودن و از اون طرف دوستای ا.ت هم میتونن جریان ا.ت و جی کی رو با پسرا هماهنگ کردن اوت رو بردارن بیارن بار و اونجا کوکی رو ببینه و بوووووم ! یه اعتراف رویایی و شگفت انگیز توی شب کریسمس.....)
کوک ویو:
با پسرا رفتیم توی بار . هنوز دخترا نیومده بودن و خیلی ذوق داشتم که قرارها اوت رو ببینم . هیوندا میگفتن همین امشب اعتراف کنم و کارو یکسره کنم ولی نمیدونم میتونم یا نه .....
ا.ت ویو:
با دخترا وارد بار شدیم صدای آهنگ میومد . صبر کن ببینم ...... چقدر اشناس .... این آهنگه.......عررررررر این که باتره( بعله گفتم که پسرا با هم فیت میدن) خلاصه با دخترا با کلی خر ذوق وارد شدیم ( الله اکبر منظورش وارد باره ..... استغفرالله.....)
وایسا ببینم ... چرا شب کریسمس اینقدر خلوته؟ الان باید آنقدر. شلوغ باشه که جامون نشه! فقط چند تا پسر کراش اون ته وایسادم . نور پشتون بود درست نمیدیدمشون . انگار از وسط دخترا فقط من تعجب کردم . به دخترا گفتم : جریان چیه؟
سومی : پسرا اینجا رو اجاره کردن
بعد دیدم همه دخترا دارن میرم سمت پسرا . پس اینا دوست پسراشونننننننن.هعیییی ننه سینگل:/ هه فقط یکیشون تنها وایساده بود . وایسا ببینم نکنه هفتا باشن؟نکنه دخترا واسم نقشه کشیدن منو بندازم به این پسره( درس صبحت کن بندازم چیه؟ دختره ی ...... الله اکبر ) که یهو حس کردم یکی داره صدام میکنه...................
۵.۱k
۰۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.