♕در این بازی عشق و مرگ یکیست♕

بعد تماس با اپا رفتم لباس بپوشم(عکس لباس لیا) یه ارایش کوچولو کردم. بعد به خودم تو اینه نگاه کردم +اخه قربونت برم تو چرا انقدر خوشگلی. اگه پسر بودم میومدم میگرفتمت. ماسکمم زدم.
یه چند تا ژست هم واسه خودم گرفتم که صدا بوق اومد.حتمی جکسونه درو قفل کردم رفتم سوار ماشین شدم. جذاب شده بود.
+سلام جکی جونم&سلام لی لی جونم +یاااا صد بار گفتم منو اینجوری صدا نزن&تو خودت اسم منو مخفف میکنی چرا من نباید این کارو انجام بدم +چون من با تو فرق دارم&دقیقا چه فرقی +خون من از تو رنگین تره& نه بابا گاوم اعتماد به نفس تو رو داشت الان رو دو پا داشت راه میرفت +پس بگو چرا یهو رو دو پا راه رفتی &بابا تو خوب بیا بریم دیر شد +دیدی دیدی کم اوردی.&باشه تو خوب راستی +بله؟&امروز چان نمیاد غلط نکنم داره یه گهی میخوره +ا چه جذاب میگم الان جاش هست یه تیکه دیگه بد بندازم؟&خیر + زدی تو ذوقم ولی باشه چون من دختر خوبی هستم به حرفت گوش میکنم&با رئیس حرف زدی؟+اره&اجازه داد+اره حالا فقط میمونه قسمت سختش&از پسش بر میای میدونم+ممنون&تو اگه منو نداشتی چیکار میکردی؟+از دستت راحت میشدم&خوبی بد نیمده برو گمشو+شرمنده ولی راهو بلدم گم نمیشم&پیاده شو +باشه بابا حالا قهر نکن بعد اگه یکی مزاحمم شد من چیکار کنم&بزن ناک اوتش کن+تا حالا تو زندگیم انقدر قانع نشده بودم&پیاده شو رسیدیم +ا رسیدیم