فیک *dangerusly*
پارت 2
ویو مینهو:
صبح با صدای زنگ ساعت بیدار شدم رفتم سر و صورتمو شستم و یه دوش چند مینی گرفتم و اومدم بیرون.با همون ربدوشامبری که تنم بود رفتم طبقه پایین تو اشپزخونه و برای خودم قهوه درست کردم تا زمانی که داشت قهوه درست میشد رفتم کتاب جدیدی که گرفته بودم رو خوندم واقعا چرت بود...
داشتم قهوه مو میخوردم که گوشیم زنگ خورد صفحه گوشیم رو نگاه کردم دیدم مادرمه هرچند مادر که نه یه هر*ه
بزور گوشی رو جواب دادم
_بله چیکار داری؟
%این چه طرز صحبت با مادرته پسره ی بی ادب
_هه مادر نزار دهنم رو باز کنم....
سورا(مادر لینو)چندلحظه خفه شود ولی سریع به خودش اومد و گفت:
%قراره با دختر نخست وزیر استرالیا یه قرار کاری داشته باشه
_چیه نکنه مثل اون دخترای قبلی که جاشون تو هر*ه خونست
%میگن که دختر خوب و باهوشیه به هر حال پس فردا ساعت 8:00 شب باید بری رستوران لا یه اون(این رستوران واقعا تو کره وجود داره)
_باشه فهمیدم من کار دارم به اندازه کافی وقت تلف کردم.
لینو بدون اینکه اجازه حرف زدن به مادرش بده گوشی رو قطع کرد..
شرایط برای پارت بعدی:
5لایک
5کامنت
ویو مینهو:
صبح با صدای زنگ ساعت بیدار شدم رفتم سر و صورتمو شستم و یه دوش چند مینی گرفتم و اومدم بیرون.با همون ربدوشامبری که تنم بود رفتم طبقه پایین تو اشپزخونه و برای خودم قهوه درست کردم تا زمانی که داشت قهوه درست میشد رفتم کتاب جدیدی که گرفته بودم رو خوندم واقعا چرت بود...
داشتم قهوه مو میخوردم که گوشیم زنگ خورد صفحه گوشیم رو نگاه کردم دیدم مادرمه هرچند مادر که نه یه هر*ه
بزور گوشی رو جواب دادم
_بله چیکار داری؟
%این چه طرز صحبت با مادرته پسره ی بی ادب
_هه مادر نزار دهنم رو باز کنم....
سورا(مادر لینو)چندلحظه خفه شود ولی سریع به خودش اومد و گفت:
%قراره با دختر نخست وزیر استرالیا یه قرار کاری داشته باشه
_چیه نکنه مثل اون دخترای قبلی که جاشون تو هر*ه خونست
%میگن که دختر خوب و باهوشیه به هر حال پس فردا ساعت 8:00 شب باید بری رستوران لا یه اون(این رستوران واقعا تو کره وجود داره)
_باشه فهمیدم من کار دارم به اندازه کافی وقت تلف کردم.
لینو بدون اینکه اجازه حرف زدن به مادرش بده گوشی رو قطع کرد..
شرایط برای پارت بعدی:
5لایک
5کامنت
۲.۲k
۲۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.