"عشق نابجا" پارت پنجم
ویو جونگ کوک
سرم رو نزدیک گردنش کردم و ..کیس مارک گذاشتم..که جیغش خواست بره هوا که دستم رو گرفتم جلوی دهنش..عطر تنش وارد ریه هام شد ..تقلا میکرد که ولش کنم ولی خب تا تلافی نکنم که نمیشه..بالاخره ولش کردم..
ا/ت:ت..تو چیکار کردی؟
جونگ کوک:میشه گفت تلافی..
ا/ت:کبود شده نه؟
جونگ کوک:معلومه..
ا/ت:خیلیی بدی..
همینجوری داشت غر غر میکرد که من رفتم ..رفتم و رژ لبی که گذاشته بود رو پاک کردم..حالا ببینم تو چیکار میکنی..
ویو ا/ت
اهه..گذاشت رفت..تف توی این شانس..حالا چه غلطی بکنم؟موهام رو باز کردم و گذاشتم اطراف گردنم و روی شونه هام..خب خداروشکر پیدا نیست حالا فعلا برم اینجوری چون کلاس داره شروع میشه بعدا باید آرایش درستش میکنم..خداایااا..رفتم کلاس و نشستم سرجام..دیدم جونگ کوک همش داره نگام میکنه..ایندفعه بهم پوزخند زد..جدی؟داره کارایی که من باهاش کردم رو باهام میکنه؟وای ..البته منکه روش کیس مارک نزاشتم..هقق..دلم میخواد بزنم زیر گریه..حالا درمورد من چی فکر میکنه..؟..من چه غلطی کردم..هر زنگ سعی کردم زیاد نزدیکش نشم باهاش رو در رو نشم..بالاخره زنگ آخر رسید و بدون اینکه از کسی خداحافظی بگیرم از مدرسه اومدم بیرون..بالاخره از این جهنم خلاص شدم..اوفف..رفتم خونه و با آرایش اون قسمت کبودی رو پوشوندم..وای اگه مامان ببینه چی؟با اینکه گشنم بود رفتم توی تختم دراز کشیدم که هر وقت اومد فک کنه که خوابم..همینطور تکالیفم رو انجام میدادم.. چند ساعت گذشت اما هنوز نیومده بود.. بهش زنگ زدم..
ا/ت:الو مامان؟کجایی نیومدی؟
م.ا/ت:دخترم من امشب دیر میام ..کارای شرکت طول میکشه..تو شام بخور و به موقع بخواب..
ا/ت:باشه پس مزاحمت نمیشم..خدافظ
و گوشی رو قطع کردم..
خب پس از تخت برم بیرون..حوصلم سر رفتهه..تکالیفم هم که تموم کردم..حالا چیکار کنم؟خب یکم برم توی گوشیم..دیدم واسم ی پیام اومده..بازش کردم..
_آهای خرسه..
اوفف اینه که باز ..تو مدرسه کیس مارک گذاشته برام حالا هم ولم نمیکنه اوفف..
+چی میخوای
_چیکارا میکنی؟
+قبر تورو میکنم..
_چقدر خشن
+پلیز ساکت شو باشه؟
_ساکتم..
+خوبه
_ولی خب حوصلم سر میره خرسهعه
+به من نگو خرس ،وحشیییی..
_فردا میخوام یچیزی رو بهت بگم..
+چی؟
_حالا میفهمی..
..
لطفا دوسش داشته باشین..
سرم رو نزدیک گردنش کردم و ..کیس مارک گذاشتم..که جیغش خواست بره هوا که دستم رو گرفتم جلوی دهنش..عطر تنش وارد ریه هام شد ..تقلا میکرد که ولش کنم ولی خب تا تلافی نکنم که نمیشه..بالاخره ولش کردم..
ا/ت:ت..تو چیکار کردی؟
جونگ کوک:میشه گفت تلافی..
ا/ت:کبود شده نه؟
جونگ کوک:معلومه..
ا/ت:خیلیی بدی..
همینجوری داشت غر غر میکرد که من رفتم ..رفتم و رژ لبی که گذاشته بود رو پاک کردم..حالا ببینم تو چیکار میکنی..
ویو ا/ت
اهه..گذاشت رفت..تف توی این شانس..حالا چه غلطی بکنم؟موهام رو باز کردم و گذاشتم اطراف گردنم و روی شونه هام..خب خداروشکر پیدا نیست حالا فعلا برم اینجوری چون کلاس داره شروع میشه بعدا باید آرایش درستش میکنم..خداایااا..رفتم کلاس و نشستم سرجام..دیدم جونگ کوک همش داره نگام میکنه..ایندفعه بهم پوزخند زد..جدی؟داره کارایی که من باهاش کردم رو باهام میکنه؟وای ..البته منکه روش کیس مارک نزاشتم..هقق..دلم میخواد بزنم زیر گریه..حالا درمورد من چی فکر میکنه..؟..من چه غلطی کردم..هر زنگ سعی کردم زیاد نزدیکش نشم باهاش رو در رو نشم..بالاخره زنگ آخر رسید و بدون اینکه از کسی خداحافظی بگیرم از مدرسه اومدم بیرون..بالاخره از این جهنم خلاص شدم..اوفف..رفتم خونه و با آرایش اون قسمت کبودی رو پوشوندم..وای اگه مامان ببینه چی؟با اینکه گشنم بود رفتم توی تختم دراز کشیدم که هر وقت اومد فک کنه که خوابم..همینطور تکالیفم رو انجام میدادم.. چند ساعت گذشت اما هنوز نیومده بود.. بهش زنگ زدم..
ا/ت:الو مامان؟کجایی نیومدی؟
م.ا/ت:دخترم من امشب دیر میام ..کارای شرکت طول میکشه..تو شام بخور و به موقع بخواب..
ا/ت:باشه پس مزاحمت نمیشم..خدافظ
و گوشی رو قطع کردم..
خب پس از تخت برم بیرون..حوصلم سر رفتهه..تکالیفم هم که تموم کردم..حالا چیکار کنم؟خب یکم برم توی گوشیم..دیدم واسم ی پیام اومده..بازش کردم..
_آهای خرسه..
اوفف اینه که باز ..تو مدرسه کیس مارک گذاشته برام حالا هم ولم نمیکنه اوفف..
+چی میخوای
_چیکارا میکنی؟
+قبر تورو میکنم..
_چقدر خشن
+پلیز ساکت شو باشه؟
_ساکتم..
+خوبه
_ولی خب حوصلم سر میره خرسهعه
+به من نگو خرس ،وحشیییی..
_فردا میخوام یچیزی رو بهت بگم..
+چی؟
_حالا میفهمی..
..
لطفا دوسش داشته باشین..
۸.۰k
۱۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.