دخترک خندیدو پسرک ماتش برد
دخترک خندیدو پسرک ماتش برد
که به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید،به خیالش میخواست
حرمت باغچه و دختر کم سالش را
از پسر پس گیرد،غضب آلود به او غیظی کرد
این وسط من بودم سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم بین دستان پر از دلهره یک عاشق و لب و دندان تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم چون رسولی ناکام
هر دو را بغض ربود
دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:
او یقینأ پی معشوق خودش می آید
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:
مطمئنا پشیمان شده برمی گردد
سالهاست که پوسیده ام آرام آرام "عشق قربانی مظلوم غرور است"هنوز
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذراتم همه اندیشه کنان غرق در این پندارم
این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت.
پایان.
که به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید،به خیالش میخواست
حرمت باغچه و دختر کم سالش را
از پسر پس گیرد،غضب آلود به او غیظی کرد
این وسط من بودم سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم بین دستان پر از دلهره یک عاشق و لب و دندان تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم چون رسولی ناکام
هر دو را بغض ربود
دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:
او یقینأ پی معشوق خودش می آید
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:
مطمئنا پشیمان شده برمی گردد
سالهاست که پوسیده ام آرام آرام "عشق قربانی مظلوم غرور است"هنوز
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذراتم همه اندیشه کنان غرق در این پندارم
این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت.
پایان.
۱.۳k
۱۲ شهریور ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.