تو درون من
تو درون من
پارت هفتم
یونا و یوهی برگشتن خونه
جی یون خونه بود
کوک هن دیر وقت اومد
و گرفت خوابید.......اما خوابی که اون شب دید.....شاید چیزی فراتر از یه خواب بود
*خواب کوک
_سلام کوک
کوک:هوم؟تو کی هستی؟
من کجام؟
_نگران نباش.....من؟من یکیم که میخوام کمکت کنم
این خواب توعه
کوک:چیی؟
_لازم نیست بترسی
کوک:اوهوم
_یه سوال میکنم.....میخوام بهت کمک کنم ات رو ببینی
ولی تو میخوای؟
کوک:نمیدونم تو کی هستی و منو ات رو از کجا میشناسی...اما البته که میخوام...هرکاری میکنم فقط بگو چی
_شاید یه راهی باشه......خودتو بکش....
کوک:جانممم؟
_اگر خودتو بکشی میفهمی....میتونی به این فقط به عنوان یه خوبا نگاه کنی یا......راه برگشتنت پیش ات
×هیییی؟
_صدام میکنن.....باید برم
خداحافظ آقای جئون جونگکوک
*پایان خواب
کوک گیج و منگ از خواب بیدار شد
و چند روز تو فکر اون خوبا بود
حتی به ات هم راجع به اون خوبا گفت
البته....فقط به ات
خسته شدممممممم
کمرمو حس نمیکنم😅
در انتظار یه کامنت....
پارت هفتم
یونا و یوهی برگشتن خونه
جی یون خونه بود
کوک هن دیر وقت اومد
و گرفت خوابید.......اما خوابی که اون شب دید.....شاید چیزی فراتر از یه خواب بود
*خواب کوک
_سلام کوک
کوک:هوم؟تو کی هستی؟
من کجام؟
_نگران نباش.....من؟من یکیم که میخوام کمکت کنم
این خواب توعه
کوک:چیی؟
_لازم نیست بترسی
کوک:اوهوم
_یه سوال میکنم.....میخوام بهت کمک کنم ات رو ببینی
ولی تو میخوای؟
کوک:نمیدونم تو کی هستی و منو ات رو از کجا میشناسی...اما البته که میخوام...هرکاری میکنم فقط بگو چی
_شاید یه راهی باشه......خودتو بکش....
کوک:جانممم؟
_اگر خودتو بکشی میفهمی....میتونی به این فقط به عنوان یه خوبا نگاه کنی یا......راه برگشتنت پیش ات
×هیییی؟
_صدام میکنن.....باید برم
خداحافظ آقای جئون جونگکوک
*پایان خواب
کوک گیج و منگ از خواب بیدار شد
و چند روز تو فکر اون خوبا بود
حتی به ات هم راجع به اون خوبا گفت
البته....فقط به ات
خسته شدممممممم
کمرمو حس نمیکنم😅
در انتظار یه کامنت....
۶.۶k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.