eternal love
پارت ۶
بورام: پسره....
سوهو: بورام. اگه واقعا ۲۷ سالته چرا رو پایه خودت وای نمیسی؟
هیونجین: مگه مادر گرامی میزاره؟ چند بار گفتم میخوام برم خونه بخرم میخرم کردین؟
سوهو: عه پس باشه ، تا دو هفته دیگه از لین خونه میری.
بورام: سوهو چی داری میگی.
هیونجین: باشه چه عالی حتما.
بورام: کجا میخوای بری؟ پولشو داری؟
هیونجین: به تو ربطی نداره.
بعد سکوت کردن.
وقتی رسیدن خونه هیونجین سریع رفت تو اتاقش.
ویو هیونجین
چیه فکر کدین تونستین کنترلم کنید؟ هه کور خوندین. این همه مدت کار کردم برای یه همچین روزی.
خب باید از کجا شروع کنم؟ اول باید جعبه بیارم. رفتم تو انباری و چند تا جعبه اوردم.
شروع کردم چندتا از وسایل رو داخلش چیدم.
بعد ۱ ساعت خستم شد و رفتم خوابیدم. فردا باید برم دنبال خونه. ۶ سال کار کردم پولم باید برای یه خونه خوب کافی باشه.
ویو فردا صبح
هیونجین ساعت ۹ از خواب بیدار شد. آماده شد و رفت دنبال خونه.
چند تا جا رفت پولشون اندازه بود ولی خونه ها خیلی کوچیک بودن.
بعد از ۲ ساعت بالاخره خونه مدنظرشو پیدا کرد. یه خونه دو خوابه و نسبتا بزرگ. پولشم خوب بود. خونرو خرید.
ساعت ۱ برگشت خونه.
سوهو: کجا بودی؟ دنبال خونه؟ چیزیم گرفتی؟( اخرشو با پوزخند گفت)
بورام: عزیزم معلومه که نخریده اخه پولشو داره؟
هیونجین: اتفاقا یه خونه خوب گرفتم!
سوهو: چی؟
بورام: چی میگی؟
هیونجین: میخواین بعد برین ببینیدش.
سوهو: هیونجین من یچیزی گفتم من....
هیونجین: فکر میکردی نمیتونم؟
بورام: پسره....
سوهو: بورام. اگه واقعا ۲۷ سالته چرا رو پایه خودت وای نمیسی؟
هیونجین: مگه مادر گرامی میزاره؟ چند بار گفتم میخوام برم خونه بخرم میخرم کردین؟
سوهو: عه پس باشه ، تا دو هفته دیگه از لین خونه میری.
بورام: سوهو چی داری میگی.
هیونجین: باشه چه عالی حتما.
بورام: کجا میخوای بری؟ پولشو داری؟
هیونجین: به تو ربطی نداره.
بعد سکوت کردن.
وقتی رسیدن خونه هیونجین سریع رفت تو اتاقش.
ویو هیونجین
چیه فکر کدین تونستین کنترلم کنید؟ هه کور خوندین. این همه مدت کار کردم برای یه همچین روزی.
خب باید از کجا شروع کنم؟ اول باید جعبه بیارم. رفتم تو انباری و چند تا جعبه اوردم.
شروع کردم چندتا از وسایل رو داخلش چیدم.
بعد ۱ ساعت خستم شد و رفتم خوابیدم. فردا باید برم دنبال خونه. ۶ سال کار کردم پولم باید برای یه خونه خوب کافی باشه.
ویو فردا صبح
هیونجین ساعت ۹ از خواب بیدار شد. آماده شد و رفت دنبال خونه.
چند تا جا رفت پولشون اندازه بود ولی خونه ها خیلی کوچیک بودن.
بعد از ۲ ساعت بالاخره خونه مدنظرشو پیدا کرد. یه خونه دو خوابه و نسبتا بزرگ. پولشم خوب بود. خونرو خرید.
ساعت ۱ برگشت خونه.
سوهو: کجا بودی؟ دنبال خونه؟ چیزیم گرفتی؟( اخرشو با پوزخند گفت)
بورام: عزیزم معلومه که نخریده اخه پولشو داره؟
هیونجین: اتفاقا یه خونه خوب گرفتم!
سوهو: چی؟
بورام: چی میگی؟
هیونجین: میخواین بعد برین ببینیدش.
سوهو: هیونجین من یچیزی گفتم من....
هیونجین: فکر میکردی نمیتونم؟
۵.۸k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.