پارت ۱۴دسرخوشی
رفتم توی اتاقم
خوابم نمیبرد همش به این ماهان فلان فلان شده فک میکردم نه از امروز که اینجوری اومد دنبالم نه الان که این شکلی رفتار میکنه گاوه نر .
سرم رو تکون دادم تا از این فکر ها بیام بیرون .
کم کم چشمام گرم شد و خوابم برد.
(صبح ساعت ۸ ونیم )
از خواب بیدار شدم و یه راست رفتم سمت حموم .
یه دوش گرفتم اومدم.
به حوله دور خودم پیچیدم که یه دفعه در باز شد.
ماهان خر بود .
سریع دستم رو گذاشتم روی جناق سینم تا دیده نشه .
جیغ زدم : روتو کن اونور
روشن کرد اونور و گفت : بیا صبحونه بخور ۹ ونیم میریم بیرون .
+ باشه (حرصی) .....
خوابم نمیبرد همش به این ماهان فلان فلان شده فک میکردم نه از امروز که اینجوری اومد دنبالم نه الان که این شکلی رفتار میکنه گاوه نر .
سرم رو تکون دادم تا از این فکر ها بیام بیرون .
کم کم چشمام گرم شد و خوابم برد.
(صبح ساعت ۸ ونیم )
از خواب بیدار شدم و یه راست رفتم سمت حموم .
یه دوش گرفتم اومدم.
به حوله دور خودم پیچیدم که یه دفعه در باز شد.
ماهان خر بود .
سریع دستم رو گذاشتم روی جناق سینم تا دیده نشه .
جیغ زدم : روتو کن اونور
روشن کرد اونور و گفت : بیا صبحونه بخور ۹ ونیم میریم بیرون .
+ باشه (حرصی) .....
۳.۲k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.