زندگی مخفی
#زندگی_مخفی
پارت ۸۸
........یک سال بعد........
تهیونگ:کوک تو میگی یا من بگم
جونگکوک :میترسم تو بگو
تهیونگ: مطمئنی
ولی ممکنه به دلت بمونه ها
جونگکوک:تهیونگ میگی یا بزنمت خب بگو دیگه
یونگی:چی شده هی بگو بگو میکنید
خب بگید دیگهه
جیمین:نکنه کوک حا..مله شده
وایسا اون یه پسره پس کنسله
پس چه خبره
جونگکوک:پارک جیمین نرین تو اعصابما
اهیون:حرص نخور برای بچت بده
تهیونگ:بچه ها بسهه
خب ما یه تصمیمی گرفتیم
ما قراره
یه بچه رو از پرورشگاه به فرزند خوندگی قبول کنیم
جیسو:خدایااا چه کیوتتت
جین:حالا دختره یا پسر ؟؟
جونگکوک:دختره
نامجون:خدایییی
قلبم
حالا چندسالشه
تهیونگ: تازه ۲ ماهشه
جنی:اسمش قراره چی باشه
جونگکوک:هانول
یونا:به معنی اسمونه وای خدا قلبمم
لیسا:پس برای عروسی جینسو و جینا هستش؟
هانا:یه سوال جینا کیه
لیسا:جی هوپ و هانا
جی نا
تهیونگ:آره هست فردا میخوایم بریم و بگیریمش
جونگکوک:و خب گفتیم که حداقل دو نفرتون باهامون بیاد
جنی:لیسا تو برو از طرف خونواده عروس
جیسو:منم از طرف خونواده داماد
تهیونگ:کوکی یه وقت عصبی نشیا
هوسوک:خب چرا زودتر نگفتید
جونگکوک:شما اصلا این هفته گوش کردید
.....دو روز قبل...
تهیونگ: جیسویاااا
جیسو:تهیونگ من کار دارم بعدا حرف بزنیم باشه
....روز قبل....
جونگکوک:جنی
لیسا
میشه یه ثانیه بیاید کارتون دارم
لیسا: جونگ کوک جان من درحال غذا درست کردنم نمیتونم بیام
جنی هم که خونه نیست با جنی رفتن کافه
رزی امروز اعتراف میکنههه
....یه روز قبل....
تهیونگ:اهیون
ریوجین
میشه بیاید باید یه چیزی بهتون بگم
ریوجین:منو عشقم داریم میریم بیرون
اهیون:منم دارم میرم
.....زمان حال....
جونگکوک: چطوری انتظار داشتید ما بگیم وقتی خودتون وقت نداشتید
جیسو:باشه باشه ببخشید
جین:راستی بچه ها
عروسی ما شد دقیقا یه ماه دیگه پس آماده باشید
یه هفته بعد عقده
نامجون:بالاخره این دوتا میرن سر خونه زندگیشون
جیسو:ما فقط برای این عروسی میگیریم که یه حالی ازتون عوض شه بعد از تمام اتفاقات یه سال پیش واقعا حال همهمون بد شد
جینی که یه بار مرد و زنده شد
هممون حدود یه بار و تراشه گذاری شدیم
بلک پینک به گروهمون اضافه شد
هیونجین یجی بعد از چند سال به همدیگه رسیدن و خواهر برادری که فکر میکردن اون یکی اون یکیو ول کرده البته هیونجین فکر میکرد یجی مرده و یجی فکر میکرد هیونجین ولش کرده
هیونجین:جیسویاااا میشه خواهشاً بحث اینو باز وسط نکشی
فلیکس عشقم مهم نیست
اهیون:وایسا این دوتا هم ....
جونگکوک: آره این دوتا هم با همن البته بیشتر از هممون اگه بخوای ما رو حساب کنی
اینا از ۱۰ سالگی با هم بودن
یجی:من خودم یه مدت روی فلیکس کراش بودم
ریوجین:هه هه
بعضیا الان دارن اعتراف میکنن
پارت ۸۸
........یک سال بعد........
تهیونگ:کوک تو میگی یا من بگم
جونگکوک :میترسم تو بگو
تهیونگ: مطمئنی
ولی ممکنه به دلت بمونه ها
جونگکوک:تهیونگ میگی یا بزنمت خب بگو دیگه
یونگی:چی شده هی بگو بگو میکنید
خب بگید دیگهه
جیمین:نکنه کوک حا..مله شده
وایسا اون یه پسره پس کنسله
پس چه خبره
جونگکوک:پارک جیمین نرین تو اعصابما
اهیون:حرص نخور برای بچت بده
تهیونگ:بچه ها بسهه
خب ما یه تصمیمی گرفتیم
ما قراره
یه بچه رو از پرورشگاه به فرزند خوندگی قبول کنیم
جیسو:خدایااا چه کیوتتت
جین:حالا دختره یا پسر ؟؟
جونگکوک:دختره
نامجون:خدایییی
قلبم
حالا چندسالشه
تهیونگ: تازه ۲ ماهشه
جنی:اسمش قراره چی باشه
جونگکوک:هانول
یونا:به معنی اسمونه وای خدا قلبمم
لیسا:پس برای عروسی جینسو و جینا هستش؟
هانا:یه سوال جینا کیه
لیسا:جی هوپ و هانا
جی نا
تهیونگ:آره هست فردا میخوایم بریم و بگیریمش
جونگکوک:و خب گفتیم که حداقل دو نفرتون باهامون بیاد
جنی:لیسا تو برو از طرف خونواده عروس
جیسو:منم از طرف خونواده داماد
تهیونگ:کوکی یه وقت عصبی نشیا
هوسوک:خب چرا زودتر نگفتید
جونگکوک:شما اصلا این هفته گوش کردید
.....دو روز قبل...
تهیونگ: جیسویاااا
جیسو:تهیونگ من کار دارم بعدا حرف بزنیم باشه
....روز قبل....
جونگکوک:جنی
لیسا
میشه یه ثانیه بیاید کارتون دارم
لیسا: جونگ کوک جان من درحال غذا درست کردنم نمیتونم بیام
جنی هم که خونه نیست با جنی رفتن کافه
رزی امروز اعتراف میکنههه
....یه روز قبل....
تهیونگ:اهیون
ریوجین
میشه بیاید باید یه چیزی بهتون بگم
ریوجین:منو عشقم داریم میریم بیرون
اهیون:منم دارم میرم
.....زمان حال....
جونگکوک: چطوری انتظار داشتید ما بگیم وقتی خودتون وقت نداشتید
جیسو:باشه باشه ببخشید
جین:راستی بچه ها
عروسی ما شد دقیقا یه ماه دیگه پس آماده باشید
یه هفته بعد عقده
نامجون:بالاخره این دوتا میرن سر خونه زندگیشون
جیسو:ما فقط برای این عروسی میگیریم که یه حالی ازتون عوض شه بعد از تمام اتفاقات یه سال پیش واقعا حال همهمون بد شد
جینی که یه بار مرد و زنده شد
هممون حدود یه بار و تراشه گذاری شدیم
بلک پینک به گروهمون اضافه شد
هیونجین یجی بعد از چند سال به همدیگه رسیدن و خواهر برادری که فکر میکردن اون یکی اون یکیو ول کرده البته هیونجین فکر میکرد یجی مرده و یجی فکر میکرد هیونجین ولش کرده
هیونجین:جیسویاااا میشه خواهشاً بحث اینو باز وسط نکشی
فلیکس عشقم مهم نیست
اهیون:وایسا این دوتا هم ....
جونگکوک: آره این دوتا هم با همن البته بیشتر از هممون اگه بخوای ما رو حساب کنی
اینا از ۱۰ سالگی با هم بودن
یجی:من خودم یه مدت روی فلیکس کراش بودم
ریوجین:هه هه
بعضیا الان دارن اعتراف میکنن
۲.۶k
۰۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.