اکست ولت نمی کنه پارت ۸
وقتی خونه رسیدیم ته بحث رو باز کرد گفت.دیدی گفتم دیگع نمی تونی ازم فرار کنی
ات. عوضی گمشو ازت متنفرم
ته عصبانی شد و گفت . ات نمی خواستم باهات همچین کاریو بکنم (استغفرلله ازاون کارا نمیکنن) ته ات رو برد توی انباری دستاشو به صندلی بست .
ته . عسلم ببخشید ولی باید تنبیه شی
ات . می خوای بهم شلاق بزنی
ته . حس شیشم قویی داری
ات . از توی عوضی همین انتظار میرفت بعد به من میگفتی که چرا از دستم فرار میکریدی
ادم باکسی که دوسش دارع همچین کاریو نمیکنه
ته . ات بس کن
ات . چیه وقتی حقیقت رو میگم ناراحت میشی
ته یکی از شلاق هاشو برداشت و به ات شلاق میزد
ات حتی صداشم در نیومد یه قطره اشکم ازش نیومد بااینکه از بدنش خون میومد ولی بخاطر غرورش جیکشم درنیومد
ات. عوضی گمشو ازت متنفرم
ته عصبانی شد و گفت . ات نمی خواستم باهات همچین کاریو بکنم (استغفرلله ازاون کارا نمیکنن) ته ات رو برد توی انباری دستاشو به صندلی بست .
ته . عسلم ببخشید ولی باید تنبیه شی
ات . می خوای بهم شلاق بزنی
ته . حس شیشم قویی داری
ات . از توی عوضی همین انتظار میرفت بعد به من میگفتی که چرا از دستم فرار میکریدی
ادم باکسی که دوسش دارع همچین کاریو نمیکنه
ته . ات بس کن
ات . چیه وقتی حقیقت رو میگم ناراحت میشی
ته یکی از شلاق هاشو برداشت و به ات شلاق میزد
ات حتی صداشم در نیومد یه قطره اشکم ازش نیومد بااینکه از بدنش خون میومد ولی بخاطر غرورش جیکشم درنیومد
۹.۸k
۱۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.