از دوریمون ، از فاصلمون ، از احساساتمون ، از دنیا ، از کا
از دوریمون ، از فاصلمون ، از احساساتمون ، از دنیا ، از کائنات ، از خدا ، از اسمونا ، از زمین و از خودم ناراحتم چون نزدیکت نیستم ، چون کسی نیستم که توی آغوشش آروم بگیری چون کسی نیستم که لبخندتو میبینه چون اونی نیستم که اشکاتو پاک میکنه ، من فقط اونیم که سعی میکنم با صفحه چت ، با کلماتش ، با حرفاش و با رفتارش باعث لبخندت شه ، یه لبخند واقعی ، عمیق و درخشان ، فاصلمون زیاده ، قلبم بهونهاتو میگیره ولی هی آرومش میکنم ، میگم یه روز که میبینیش ، یه روز که دستاشو تو دستات میگیری ، یه روز که با تمام وجود بوشو استشمام میکنی ، یه روز که خودت میشی باعث لبخندش ، یه روز که خودت سختیارو ازش دور میکنی همه این حسرتا یادت میره ولی میدونی حتی اگه نتونم واقعا داشته باشمت ، تا دنیا دنیاست تا خورشید میسوزه تا ماه میدرخشه تا گلها غنچه میدن ، تا آب رودها در جریانه و تا وقتی که بتونم نفس بکشم با فاصله زیادمون مراقبتم و همیشه و هر ثانیه بیشتر از ثانیه قبل دوستت دارم و هیچ فاصله ای نمیتونه ما رو از هم جدا کنه هیچ چیز نمیتونه خاطرات شیرینمونو از ذهنامون پاک کنه ، قلب هامون همیشه به هم گره خورده میمونه و ما هم همیشه عاشق هم خواهیم بود ، یه روزی انقدری محکم بغلت میکنم که همه اینا یادم بره و همیشه کنارت میمونم .@rxcov
۴.۸k
۲۸ اسفند ۱۴۰۲