𝑺𝒆𝒂𝒔𝒐𝒏²𝑷𝒂𝒓𝒕⁴⁴

عشق زیبا ( 𝚜𝚌𝚑𝚘𝚗𝚎 𝙻𝚒𝚎𝚋𝚎)𝑺𝒆𝒂𝒔𝒐𝒏²𝑷𝒂𝒓𝒕⁴⁴

از زبان ا/ت:
صدای ماشین اومد سریع رفتم سمت در که جیمین رو کول جین بود و داشتن میبردنش اتاقش +( با گریه ) هیون سو وایسا جیمین چش شده . هیون سو: تیر خورده به شکمش + چیییییی؟ .......... همینطور اشک هام سرازیر بودن هر کاریم هه جی و لوسی و انی میکردن نمیتونستم جلوی گریمو بگیرم که دکتر اومد بیرون: + دکتر وضعیتش چطوره. دکتر : بخيه تو ناحیه شمکش زدم تیر هم با موفقیت در آوردم فقط امیدمون به بهوش اومدنشه + یعنی بهوش میاد دکتر: احتمالش کمه + ممنون رفتم تو اتاق و نگاهش کردم یک ماه هست صبح و شبش بالای سرش هستم اما بهوش نمیاد. امروز رفتم تو اتاقش و با گریه شروع کردم حرف زدن + جیمین کی میخوای بیدار شی ها من بخشیدمت تر رو خدا بلند شو نمیخوام دوباره جدا شیم تر رو خداااااااا برگردددد _ ا/ت یواش + دارم خواب میبینم وایسا بزنم‌تو گوشم اخخخ _ دیوونه نه خواب نیستی + بزار بگم بهوش اومدی _ نه وایسا ..... یک‌ثانیه نگاش کردم و پریدم تو بغلش + جیمین دلم‌برات تنگ شده بود _ منم آخخخ + چی شد _ خانم یه ذره رعایت کن + اویی ببخشید آب میخای _ هوم تشنمه میگن چن وقت خواب بودم؟ + یک‌ماه _ واو چه زیاد انگار خرس قطبی یه چیز دیگه واقعا بخشیدیم + بعدا جوابتو میدم _ بد جنس .....