پارت ³

❥︎ #𝗚𝗼𝗹𝗱𝗲𝗻𝗖𝗼𝗹𝘁

✵فیکشن: #کلت‌طلایی
✵ژانر: جنایی،عاشقانه،فانتزی
✵کاپل: جنکوک،رزمین
پارت: سوم

جنی”
بعد از کلی بحث بالاخره خسته شدیم
قیافه تهیونگ یکم بهم ریخته بود انگار میدونست این گروگان گیری ها کار کیه ولی نمیخواست بگه
بیخیال شدم با رزی رفتیم خونه
تا رسیدیم خونه رو تخت ولو شدم خوابم برد


لوهان”

وسایلم انداختم تو ساک در کمد بستم قفل کردم
سوار ماشین شدم رفتم سمت خونه احساس خوبی نداشتم
وقتی رسیدم ماشین تو پارکینگ پارک کردم با اسانسور رفتم بالا
در خونه رو با کلید باز کردم رفتم داخل در بستم
از اتاقم یه صداهایی میومد
اروم تفنگم از رو کمربندم جدا کردم گرفتم دستم اروم از راهرو گذشتم
حال یه مقدار بهم ریخته بود
بدون توجه به سمت اتاق رفتم وارد شدم
تختم کامل بهم ریخته بود هر کدوم از لباسام یه جا افتاده بود
اروم نزدیک تخت با حس اینکه یکی پشت سرمه برگشتم
یه مشت تو صورتم کوبیده شد که پرت شدم
یه مرد بود که صورتش پوشونده بود باهاش درگیر شدم یه گلون برداشتم کوبیدم تو سرش که پخش زمین شد خون دماغم پاک کردم
که یه چیزی محکم خورد تو سرم افتادم رو زمین
اخرین چیزی که دیدم این بود اون مرده منو بلند کرد دیگه چیزی نفهمیدم...