ماه ابی
ماه ابی
پارت۵
نامی:هس به حرفم گوش کن
+باشه
نامی:گود قهوه میخوری؟
+اوم..اره
۲۰دیقه بد:
داشتیم قهوه میخوردیم
+کمک میخام
نامی:منظورت چیه؟
+یه هرزه بهترین دوستمو به زور مال خودش کرده و باهاش ازدوتج کرده درحالی که اون فقط۱۶سالشه میخام اون زنیکرو بکشم
نامی:ودففف دوست۱۶سالت رفته با یه زن ۲۰ و خورده ای شاله ازدواج کرده
+اون نکرده
نامی:پس چی
+وینی مجبورش کرد باهاش ازدواج کنه
نامی:وینی کدوم گاویه؟
+ودفف چق سئوال میکنی من الان فق میخ وینیو بکشم و دوستم برگردونم پیش خودم
نامی:فاک(زیر لب)
+چیزی گفتی؟
نامی:نه،اوک کمکت میکنم بکشیش
+سوباراشی
نامی:ار حق با توعه فوق العادس(لبخند زورکی)
+هوم
ویو کوک:
۱ماه میگذره و از لنو خبری ندارم خیلی نگرانشم دوست دارم زودتر دوباره ببینمش
وینی:عزیزم
-زهر مار(زیر لب)
وینی:چیزی گفتی؟
-نه گفتم جانم؟(کصخند)
وینی:عالیبه بیا برا ناهار
-گشنم نیس
وینی:میگم بیا
-منم میگم گشنم نیس
وینی:تو که نمیخای لنو جونت بمیره هوم؟
-لنو حالش خوبه و تو قرار نیس بکشیش
وینی:مطمئنی حالش خوبه؟
-عام نم
نیشخند وحشت ناکی زد
وینی:هو یابو برو اون بالا و قدرتایی که تو شیشه حبس کردین و بیارین
رفتن اوردن اونا بالای لنو بود و قدرتاش
-ای عوضییی(داد)
وینی:هیش این زبونته که جونشو میخره،اون الان ضعیفه پس هرکاری بخام میتونم باهاش بکنم(نیشخند)
-تو..تو..تویه هرزه بی رحمیی
وینی:خفه شو بیا غذاتو بخور
-تو یه بی احساسی(اشک و داد)
اومد سمتم و موهامو توی دستش گرفت و صورتم نزدیک صورتش کرد
وینی: اینو یادت باشه کوک شی هر ادم بی احساسی یروز پر احساس بوده
موهامو ول کرد و رفت تو اتاقش
بالای لنو توی بغلم گرفتم رو زانو هام نشستم
-لنووو(اشک و داد)
ویو لنو:
شب ساعت۱
+میشه بریم بیرون؟
نامی:نه
+چرا؟
نامی:چون جای بالات هنوز کامل خوب نشدن و بدنت ضعیفه
+ترخدااا فقط یه ثانیه
نامی:تو بگو نیم ثانیه
+خب نین ثانیه
نامی:خیلی پرویی
+دلت میاد؟(کیوت)
نامی:من گول این قیافه هارو نمیخورم
پوکر شدم
+خیلی گاوی
رفتم تو اتاق
بد پنج دیقه اومت تو اتاق
نامی:باشه ولی فقط نیم ساعت
+گمشو الان دیه به درد عمت میخوره
نامی:باشه پس تو خونه بپوس
داشت میرفت
+الان که فک میکنم واقا نیم ساعت تایم خیلی عالیه پس بریم؟
نامی:خیلی چیزی
+باشه حالا بریم
کمرم و گرفت و چسبوند به خودش دستام رو گردنش حلقه کردم که از پنجره اتاق رفتیم بیرون(پرواز کرد نامجون)
رفتیم لبه یه صخره که ماه جلوش بد و به خاطره اینکه کامل بودو نورش زیاد بود خود نمایی میکرد رفتم نشستم لبه صخره نسیم سردی اومد و چون موهام بلند و باز بود روی هوا میرقصید
+ماه زیباس مثل همیشه
نامی:حق با توعه
اومد کنارم نشست
نامی:چرا؟
+چی چرا
نامجون داشت نگام میکردم اما من به ماه خیره شده بودم
نامی:چرا اون روز به حرفم گوش نکردی؟
+ببخشید فک کردم داری تمام حرفاتو از خودت در میاری
ادامه پارت | کامنت:میشه بیشتر از۲۰باشه؟
پارت۵
نامی:هس به حرفم گوش کن
+باشه
نامی:گود قهوه میخوری؟
+اوم..اره
۲۰دیقه بد:
داشتیم قهوه میخوردیم
+کمک میخام
نامی:منظورت چیه؟
+یه هرزه بهترین دوستمو به زور مال خودش کرده و باهاش ازدوتج کرده درحالی که اون فقط۱۶سالشه میخام اون زنیکرو بکشم
نامی:ودففف دوست۱۶سالت رفته با یه زن ۲۰ و خورده ای شاله ازدواج کرده
+اون نکرده
نامی:پس چی
+وینی مجبورش کرد باهاش ازدواج کنه
نامی:وینی کدوم گاویه؟
+ودفف چق سئوال میکنی من الان فق میخ وینیو بکشم و دوستم برگردونم پیش خودم
نامی:فاک(زیر لب)
+چیزی گفتی؟
نامی:نه،اوک کمکت میکنم بکشیش
+سوباراشی
نامی:ار حق با توعه فوق العادس(لبخند زورکی)
+هوم
ویو کوک:
۱ماه میگذره و از لنو خبری ندارم خیلی نگرانشم دوست دارم زودتر دوباره ببینمش
وینی:عزیزم
-زهر مار(زیر لب)
وینی:چیزی گفتی؟
-نه گفتم جانم؟(کصخند)
وینی:عالیبه بیا برا ناهار
-گشنم نیس
وینی:میگم بیا
-منم میگم گشنم نیس
وینی:تو که نمیخای لنو جونت بمیره هوم؟
-لنو حالش خوبه و تو قرار نیس بکشیش
وینی:مطمئنی حالش خوبه؟
-عام نم
نیشخند وحشت ناکی زد
وینی:هو یابو برو اون بالا و قدرتایی که تو شیشه حبس کردین و بیارین
رفتن اوردن اونا بالای لنو بود و قدرتاش
-ای عوضییی(داد)
وینی:هیش این زبونته که جونشو میخره،اون الان ضعیفه پس هرکاری بخام میتونم باهاش بکنم(نیشخند)
-تو..تو..تویه هرزه بی رحمیی
وینی:خفه شو بیا غذاتو بخور
-تو یه بی احساسی(اشک و داد)
اومد سمتم و موهامو توی دستش گرفت و صورتم نزدیک صورتش کرد
وینی: اینو یادت باشه کوک شی هر ادم بی احساسی یروز پر احساس بوده
موهامو ول کرد و رفت تو اتاقش
بالای لنو توی بغلم گرفتم رو زانو هام نشستم
-لنووو(اشک و داد)
ویو لنو:
شب ساعت۱
+میشه بریم بیرون؟
نامی:نه
+چرا؟
نامی:چون جای بالات هنوز کامل خوب نشدن و بدنت ضعیفه
+ترخدااا فقط یه ثانیه
نامی:تو بگو نیم ثانیه
+خب نین ثانیه
نامی:خیلی پرویی
+دلت میاد؟(کیوت)
نامی:من گول این قیافه هارو نمیخورم
پوکر شدم
+خیلی گاوی
رفتم تو اتاق
بد پنج دیقه اومت تو اتاق
نامی:باشه ولی فقط نیم ساعت
+گمشو الان دیه به درد عمت میخوره
نامی:باشه پس تو خونه بپوس
داشت میرفت
+الان که فک میکنم واقا نیم ساعت تایم خیلی عالیه پس بریم؟
نامی:خیلی چیزی
+باشه حالا بریم
کمرم و گرفت و چسبوند به خودش دستام رو گردنش حلقه کردم که از پنجره اتاق رفتیم بیرون(پرواز کرد نامجون)
رفتیم لبه یه صخره که ماه جلوش بد و به خاطره اینکه کامل بودو نورش زیاد بود خود نمایی میکرد رفتم نشستم لبه صخره نسیم سردی اومد و چون موهام بلند و باز بود روی هوا میرقصید
+ماه زیباس مثل همیشه
نامی:حق با توعه
اومد کنارم نشست
نامی:چرا؟
+چی چرا
نامجون داشت نگام میکردم اما من به ماه خیره شده بودم
نامی:چرا اون روز به حرفم گوش نکردی؟
+ببخشید فک کردم داری تمام حرفاتو از خودت در میاری
ادامه پارت | کامنت:میشه بیشتر از۲۰باشه؟
۲۸.۳k
۱۸ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.