خوش تر از قالی کرمان، غزلی ساخته ام
خوش تر از قالی کرمان، غزلی ساخته ام
نخ به نخ زیر قدم های تو انداخته ام
تا به فرش غزلم، نقش ترا زنده کنم
فارق از این همه خوبی، به تو پرداخته ام
من خود آن قالی پا خورده ی خاک آلودم
زیر پاهای تو رنگی ست، که من باخته ام
تو مه آلودی و من کوهنوردی که هنوز
چیزی از جلوه ی معنای تو نشناخته ام
بر سر قله ی عشقم من و سرمست و خراب
آتشم، پرچم دیوانگی افراخته ام
نخ به نخ زیر قدم های تو انداخته ام
تا به فرش غزلم، نقش ترا زنده کنم
فارق از این همه خوبی، به تو پرداخته ام
من خود آن قالی پا خورده ی خاک آلودم
زیر پاهای تو رنگی ست، که من باخته ام
تو مه آلودی و من کوهنوردی که هنوز
چیزی از جلوه ی معنای تو نشناخته ام
بر سر قله ی عشقم من و سرمست و خراب
آتشم، پرچم دیوانگی افراخته ام
۳.۱k
۰۴ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.