فیکـ همسرـایدلـ من.ـ.ـ.ـ.ـ.
فیکـهمسرـایدلـمن.ـ.ـ.ـ.ـ.
part 10
هوسوک برگشت و نگاهی به پشت سرش کرد
دورشون پر درخت بود
ک: بیچاره شدیم هوپی،بیچاره
ج: نترس کارلی، پیداشون میکنیم فقط...
ک: فقط چی؟
ج: فقط،،، شاید باید یه شبو توی جنگل سر کنیم
ک: دیوونه شدی؟ چرا انقدر خونسردی
ج: نمیدونم، شاید چون پیش تو ام... 😀
ک: میشه لاس نزنی هر لحظه امکان داره یه سگ وحشی بهمون حمله کنه و...
که همون لحظه صدای زوزه ی گرگ بلند شد
کارلی ویو
داشتم سکته میکردم
انقدر ترسیده بودم که واقعا انگار یه پام اون دنیا بود یه پام این دنیا
که جی هوپ بغلم کرد و گفت:
ج: کارلی اروم باش، قرار نیست اتفاقی بیوفته اگرم گرگی بیاد که مطمئنم نمیاد میریم بالای درخت
کارلی با بغض: ولی گرگ میتونه بره بالای دیوار یا درخت
ج: ببخشید کارلی، همش تقصیرع منه که اینجاییم
ک: عذرخواهیتو بزار برا بعد بیا جداشیم ساید یه راهی پیدا کنیم برای فرار
ج: چی؟ امکان نداره، نمیزارم از من جدا شی، کافیه یه شاخه پاتو ببره تا بعدش منو نابود کنه
ک: چرا تو؟
ج: نمیدونم، شاید چون دوست دارم
که جی هوپ دست کارلی رو گرفت و باهم به سمت راستشون رفتن اما دوباره برگشتن جای اول خودشون
رفتن سمت چپشون اما دوباره به جای اول رسیدن
ج: هی اونجارو یه نوری میبینم، میخوام یکمی برم جلوتر، میشه همینجا بشینی؟
ک: اوهوم
جی هوپ ویو
رفتم جلوتر که دیدم نور یه گوشی بود
یک درصد شارژ داشت و انتنم نداشت
گوشیو روشن کردم رمز نداشت، ولی توجهم به صفحه گوشی جلب شد!
روی والپیرش نوشته بود:
> The time of your loved one's death<
یعنی زمان مرگه معشوقت
که یهو صدای جیغ کارلی رو شنیدم و با تمام سرعت به مکان اول برگشتم
کارلی نبود!
ولی یه کاغذ بود که روش نوشته بود:....
لایک: ۲٠
part 10
هوسوک برگشت و نگاهی به پشت سرش کرد
دورشون پر درخت بود
ک: بیچاره شدیم هوپی،بیچاره
ج: نترس کارلی، پیداشون میکنیم فقط...
ک: فقط چی؟
ج: فقط،،، شاید باید یه شبو توی جنگل سر کنیم
ک: دیوونه شدی؟ چرا انقدر خونسردی
ج: نمیدونم، شاید چون پیش تو ام... 😀
ک: میشه لاس نزنی هر لحظه امکان داره یه سگ وحشی بهمون حمله کنه و...
که همون لحظه صدای زوزه ی گرگ بلند شد
کارلی ویو
داشتم سکته میکردم
انقدر ترسیده بودم که واقعا انگار یه پام اون دنیا بود یه پام این دنیا
که جی هوپ بغلم کرد و گفت:
ج: کارلی اروم باش، قرار نیست اتفاقی بیوفته اگرم گرگی بیاد که مطمئنم نمیاد میریم بالای درخت
کارلی با بغض: ولی گرگ میتونه بره بالای دیوار یا درخت
ج: ببخشید کارلی، همش تقصیرع منه که اینجاییم
ک: عذرخواهیتو بزار برا بعد بیا جداشیم ساید یه راهی پیدا کنیم برای فرار
ج: چی؟ امکان نداره، نمیزارم از من جدا شی، کافیه یه شاخه پاتو ببره تا بعدش منو نابود کنه
ک: چرا تو؟
ج: نمیدونم، شاید چون دوست دارم
که جی هوپ دست کارلی رو گرفت و باهم به سمت راستشون رفتن اما دوباره برگشتن جای اول خودشون
رفتن سمت چپشون اما دوباره به جای اول رسیدن
ج: هی اونجارو یه نوری میبینم، میخوام یکمی برم جلوتر، میشه همینجا بشینی؟
ک: اوهوم
جی هوپ ویو
رفتم جلوتر که دیدم نور یه گوشی بود
یک درصد شارژ داشت و انتنم نداشت
گوشیو روشن کردم رمز نداشت، ولی توجهم به صفحه گوشی جلب شد!
روی والپیرش نوشته بود:
> The time of your loved one's death<
یعنی زمان مرگه معشوقت
که یهو صدای جیغ کارلی رو شنیدم و با تمام سرعت به مکان اول برگشتم
کارلی نبود!
ولی یه کاغذ بود که روش نوشته بود:....
لایک: ۲٠
۱۱.۷k
۱۵ تیر ۱۴۰۳