پارت ۱۱
اریکا: هیچوقت به خودت اجازه نده به دوستم دست بزنی فهمیدی؟
جونگ کوک: تو کی باشی که بخوای به من دستور بدی یا هشدار بدی
اریکا: نه دستور نه هشدار ان یه تحدیده حالا میخوای جدیش نگیر
جونگ کوک: یکاری نکن بگیرم همینجا...........
جیهیو: هییییی. مراقب اون زبون کثیفت باش
جونگ کوک. اگه نباشم
که یهو جیهیو میزنه زیر گوش حونگ کوک
اریکا: 🤭
تهیونگ: 😱
جیهو: 😡
جونگ کوک: تو الان چه گوهی خودی؟
یهو دست جیهیو رو گرفت و بردش
ااریکا: هی کجا صبر کن میگم دوستمو ولش کن میفهمی؟ هی
جونگ کوک: پس میگی ولش کنم.؟ ها؟ اون به من سیلی بزنه و منم ازش بگذرم؟
جیهیو: ولم کن مرتیکه ی کثافت
جونگ کوک جیهیو رو از در پشتی مدرسه برد بیرون بردش بغل مدرسمون یه ساختمان نیمه تموم بود برد طبق چارم یعنی اخر گفت خداحافظیتو از دوستات بکن
جیهیو: واییییییی. نه توروخدا ولم کن
اریکا: وای 😱😱😱 ولش کن ازت خواهش میکنم 😭😭😭😭 جثن هرکی دوست دلری ولش کن . هق.. هق
جونگ کوک: هه اگه میخوای ولش کنم باید یکاری کنی
اریکا: هر کاری بگی میکنم فقط ولش کن
جونگ کوک: باید یه شب پیشم بخوابی
اریکا: چیییییییی. نه من نمیتونم با تو بخوابم یا رابطه
جونگ کوک: پس خودت مرگ دوستتو با دست خودت نوشتی
یک.... دو......
جیهیو: اییییییی😭😭😭😭😭😭😭
اریکا: صبر کن 😭😭....... باشع... باشه قبول میکنم باهات میخوابم توروخدا ولش کن
جونگ کوک: همین نیست
اریکا: یعنی چی
جونگ کوک: یعنی اینکه دوستتم باید با تهیونگ بخوابه حتا باهاش.........
جیهیو: چییییی😱😱😱 منو بکشیم با اون مرتیکه نمیخوابم چه برسه باهاش.......
جونگ کوک: خانم اریکا دوستت خیلی دوست داره بمیره
یهو کوک دستشو شل و سفت کرد که جیهیو جیغ بنفش کشید
ازیکا: ولش کن دیگه این یکی از کجا دراومد اخه از جون ما چی میخوای
😭😭😭😭😭😭😭😭
جونگ کوک: اگه کاری کع میگم و نکنی میکشمش
یهو اومد دستشو ولش کنع
اریکا: 😱😱😱😱😱😱نتهههههههه
جیهیو: باشهههههههههههههههه قبوله باهاش میخوابم 😭😭😭
جونگ کوک: افرین حالا شدی دختر خوب
بعد جیهیو رو اورد طرف من و پرتش کرد که گرفتمش
جونگ کوک: از این به بعد جرئت نکن بهم سیلی یزنی وگرنه بدون شرط میکشمت
جیهیو: ف.. ه.. می.... د.. م
اریکا: حالا هم برو گمشو مرتیکه ..... خیلی کثافتی
جونگ کوک: هت پیام میدم بیاین کجا
اریکا: بزو گمشو😭(با داد)
.....................................................
ساعت 8 شب
اریکا: جیهیو ادرسو فرستاد
گفت اون لباس هایی که فرستاده رو باید حتما بپوشیم
جیهیو: اریکابیا نریم بیا از این کشور بریم من نمیتونم بایه پسر همچین کار هایی بکنم
اریکا: فکر کردی من میتونم؟ اخه الان بلیت نیست واسه فرانسه
جیهیو: خب میریم یه جای دیگه بعد از اونجا میریم پاریس
اریکا: بزار ببینم. ........ ای وای بخاطر الودکی هوا همه پرواز ها لغو شدن
جیهیو: وایییی اه چرا ما اریکا نباید باهاش کل کل میکردیم
اریکا: حالا چیکار کنیم.... یعنی الان باید بریم؟
جیهیو: نههههههههههههههه توروخدا نه 😭😭😭
اریکا: یه فکری زد به سرم
جیهیو: چی... بدو بگو
اریکا: بببین وقتی رفتیم اونجا........................................................................................
جیهیو: گرفتم خیلی خوبه بریم
رفتیم و وقتی رسیدیم دستامون میلرزید زنگ و بزنیم
بالاخره جیهیو زنگ و زد تهیونگ در و باز کرد و گفت به به بالاخره خانم ها اومدن
جونگ کوک: تو کی باشی که بخوای به من دستور بدی یا هشدار بدی
اریکا: نه دستور نه هشدار ان یه تحدیده حالا میخوای جدیش نگیر
جونگ کوک: یکاری نکن بگیرم همینجا...........
جیهیو: هییییی. مراقب اون زبون کثیفت باش
جونگ کوک. اگه نباشم
که یهو جیهیو میزنه زیر گوش حونگ کوک
اریکا: 🤭
تهیونگ: 😱
جیهو: 😡
جونگ کوک: تو الان چه گوهی خودی؟
یهو دست جیهیو رو گرفت و بردش
ااریکا: هی کجا صبر کن میگم دوستمو ولش کن میفهمی؟ هی
جونگ کوک: پس میگی ولش کنم.؟ ها؟ اون به من سیلی بزنه و منم ازش بگذرم؟
جیهیو: ولم کن مرتیکه ی کثافت
جونگ کوک جیهیو رو از در پشتی مدرسه برد بیرون بردش بغل مدرسمون یه ساختمان نیمه تموم بود برد طبق چارم یعنی اخر گفت خداحافظیتو از دوستات بکن
جیهیو: واییییییی. نه توروخدا ولم کن
اریکا: وای 😱😱😱 ولش کن ازت خواهش میکنم 😭😭😭😭 جثن هرکی دوست دلری ولش کن . هق.. هق
جونگ کوک: هه اگه میخوای ولش کنم باید یکاری کنی
اریکا: هر کاری بگی میکنم فقط ولش کن
جونگ کوک: باید یه شب پیشم بخوابی
اریکا: چیییییییی. نه من نمیتونم با تو بخوابم یا رابطه
جونگ کوک: پس خودت مرگ دوستتو با دست خودت نوشتی
یک.... دو......
جیهیو: اییییییی😭😭😭😭😭😭😭
اریکا: صبر کن 😭😭....... باشع... باشه قبول میکنم باهات میخوابم توروخدا ولش کن
جونگ کوک: همین نیست
اریکا: یعنی چی
جونگ کوک: یعنی اینکه دوستتم باید با تهیونگ بخوابه حتا باهاش.........
جیهیو: چییییی😱😱😱 منو بکشیم با اون مرتیکه نمیخوابم چه برسه باهاش.......
جونگ کوک: خانم اریکا دوستت خیلی دوست داره بمیره
یهو کوک دستشو شل و سفت کرد که جیهیو جیغ بنفش کشید
ازیکا: ولش کن دیگه این یکی از کجا دراومد اخه از جون ما چی میخوای
😭😭😭😭😭😭😭😭
جونگ کوک: اگه کاری کع میگم و نکنی میکشمش
یهو اومد دستشو ولش کنع
اریکا: 😱😱😱😱😱😱نتهههههههه
جیهیو: باشهههههههههههههههه قبوله باهاش میخوابم 😭😭😭
جونگ کوک: افرین حالا شدی دختر خوب
بعد جیهیو رو اورد طرف من و پرتش کرد که گرفتمش
جونگ کوک: از این به بعد جرئت نکن بهم سیلی یزنی وگرنه بدون شرط میکشمت
جیهیو: ف.. ه.. می.... د.. م
اریکا: حالا هم برو گمشو مرتیکه ..... خیلی کثافتی
جونگ کوک: هت پیام میدم بیاین کجا
اریکا: بزو گمشو😭(با داد)
.....................................................
ساعت 8 شب
اریکا: جیهیو ادرسو فرستاد
گفت اون لباس هایی که فرستاده رو باید حتما بپوشیم
جیهیو: اریکابیا نریم بیا از این کشور بریم من نمیتونم بایه پسر همچین کار هایی بکنم
اریکا: فکر کردی من میتونم؟ اخه الان بلیت نیست واسه فرانسه
جیهیو: خب میریم یه جای دیگه بعد از اونجا میریم پاریس
اریکا: بزار ببینم. ........ ای وای بخاطر الودکی هوا همه پرواز ها لغو شدن
جیهیو: وایییی اه چرا ما اریکا نباید باهاش کل کل میکردیم
اریکا: حالا چیکار کنیم.... یعنی الان باید بریم؟
جیهیو: نههههههههههههههه توروخدا نه 😭😭😭
اریکا: یه فکری زد به سرم
جیهیو: چی... بدو بگو
اریکا: بببین وقتی رفتیم اونجا........................................................................................
جیهیو: گرفتم خیلی خوبه بریم
رفتیم و وقتی رسیدیم دستامون میلرزید زنگ و بزنیم
بالاخره جیهیو زنگ و زد تهیونگ در و باز کرد و گفت به به بالاخره خانم ها اومدن
۴۱.۸k
۱۹ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.