پارت ۴

پارت ۴

ویو اما

ساعت ۴ یه چرت ۳۰ مینی زدم و ساعت ۴ونیم رفتم حموم در اومدم روتین پوستی کردم لباس هام رو پوشیدم ساعت ۵ و نیم بود که رفتم دم اتاق دخترخاله ( اسم دختر خاله کاتیا )

×عههه کاتیاااا بلند شو ببینم ساعت پنج و نیمه ساعت شیشم سینماست بدو حاضر شوو (اعصبانی)
+پنج و نیم (تعجب کرده)
+باشه زود زود حاضر بشم بریم
×زود باش فقط
×من توی ماشینم بیا
+اوکی

ویو اما

رفتم نشستم تو ماشین که دیدم یکی در رو باز کرد منم داشتم تو آینه آرایش میکردم

×عه چه زود اومدی
_من؟
×عه آدرین تویی
_نه پس عممه
×خفه شو ، کاری داشتی؟
_نه ، اومدم باشما برم
×پس دوست دخترت رو کی برداره؟
_من ،دوست دختر ؟کجایی تو که من سینگلم 😂
×اونروز ،اون دختره ، عشقم ، کی بود اون
_آها اون رو میگی اون دوست دختر دوستم بود که تازگی ها چسبیده به من منم بهش رو نمیدم
×اوکی
_کاتیا کجاست ؟
×ساعت پنجو نیم رفتم دیدیم گرفته خوابیده الانم حاضر میشه ،آها اومد
+عه آدرین توهم میای
_نیام
+نیا 😂
_اوکی من رفتم
×بشین ببینیم (با اعصبانیت)

ویو آدرین

به رادین و پوریا گفته بودم بیان سینما

سینما ..

اسلاید اول .لباس اما اسلاید دوم . لباس آدرین اسلاید سوم. لباس جولیکا اسلاید چهارم . لباس رادین اسلاید پنجم لباس کاتیا اسلاید ششم لباس پوریا

the end