پارت ۲۷
از زبان یونا:
از خونه زدیم بیرون و سوار ماشین شدیم و رفتیم تا شب همینطور میچرخیدم رفتیم سینما شهر بازی من که اینقدر خندیده بودم اشک از چشام میومد کوک هم همینطور بعد کلی خوشگذرونی برگشتیم خونه در عمارتو باز کردیم رفتیم داخل که یکی از نگهبانا اومد سمتمون
بادیگارد:ارباب یه خانومی اومده با شما کار داره
+یه خانوم؟؟؟
بادیگارد:بله
با هم رفتیم تو سالن یه دختر که بیشتر شبیه هرزه ها بود رو دیدیم (علامتش•)
+دختره هرزه تو اینجا چه غلطی میکنی (داد)
•چیه با دوس دختر جدیدت خوش میگذره
+خفه شو اون مث شما ها هرزه نیس
_کوک این کیه
+یه هرزه تو برو بالا منم الان میام
•نه اتفاقا وایسا تا بهت بگم من کی هستم من دوس دختر قبلی این آقا بودم همون دختری که هر شب بهم میگفت هیچکسو به اندازه تو دوس ندارمو یه مش چرت و پرت دیگه ولی تو همون روز با چن نفر دیگه لاس میزد مرتیکه عوضی
دیدم کوک رفت جلو و یه سیلی محکم به دختره زد
+خفه شووو هرزه گمشو برو
•باشه میرم ولی تو رو هم مثل بقیه زیر خوابش گول میزنع دختر بهش اعتماد نکن
و بعد رفت منم که کلا هنگ کرده بودم هم عصبانی بودم فقط چند روز نبودم کوک اینکار رو کرده
+یونا عزیزم حرفای اینو باور نکنیا
_.......
+یونا عشقم
_فقط ساکت شو خب
+باشه هر چی تو بگی بیا بریم بالا
با هم رفتیم بالا تو اتاق دیگه نتونستم جلوی اشکامو بگیرم و آروم و بی صدا گریه میکردم
_ولم کن من برم
+چ....چی گفتی
_گفتم بزار من برم
+مگه اینکه از رو جنازه من رد بشی بزارم بری
_کوک فقط چند روز نبودم تو که میگفتی هیچکس به جز تو تو قلبم نیس
+الآنم میگم من ...من اشتباه کردم فک کردم ولم کردی و رفتی برای اینکه تو رو فراموش کنم این کارا رو میکردم چون نمیتونستم ببینم تو منو ول کردی
_ولی اون موقع که تو داشتی با اینا لاس میزدی من به بد ترین شکل ممکن شکنجه میشدم (گریه و داد)
+آروم باش خب عزیزم من متاسفم
اومد نزدیکم که بغلم کنه ولی من نزاشتم
_دیگه نمیخوام ببینمت (داد)
+نه نه من نمیزارم تو بری یونا اینکارو نکن باهام من غلط کردم لطفااااااا
_خفه شوووووو
از خونه زدیم بیرون و سوار ماشین شدیم و رفتیم تا شب همینطور میچرخیدم رفتیم سینما شهر بازی من که اینقدر خندیده بودم اشک از چشام میومد کوک هم همینطور بعد کلی خوشگذرونی برگشتیم خونه در عمارتو باز کردیم رفتیم داخل که یکی از نگهبانا اومد سمتمون
بادیگارد:ارباب یه خانومی اومده با شما کار داره
+یه خانوم؟؟؟
بادیگارد:بله
با هم رفتیم تو سالن یه دختر که بیشتر شبیه هرزه ها بود رو دیدیم (علامتش•)
+دختره هرزه تو اینجا چه غلطی میکنی (داد)
•چیه با دوس دختر جدیدت خوش میگذره
+خفه شو اون مث شما ها هرزه نیس
_کوک این کیه
+یه هرزه تو برو بالا منم الان میام
•نه اتفاقا وایسا تا بهت بگم من کی هستم من دوس دختر قبلی این آقا بودم همون دختری که هر شب بهم میگفت هیچکسو به اندازه تو دوس ندارمو یه مش چرت و پرت دیگه ولی تو همون روز با چن نفر دیگه لاس میزد مرتیکه عوضی
دیدم کوک رفت جلو و یه سیلی محکم به دختره زد
+خفه شووو هرزه گمشو برو
•باشه میرم ولی تو رو هم مثل بقیه زیر خوابش گول میزنع دختر بهش اعتماد نکن
و بعد رفت منم که کلا هنگ کرده بودم هم عصبانی بودم فقط چند روز نبودم کوک اینکار رو کرده
+یونا عزیزم حرفای اینو باور نکنیا
_.......
+یونا عشقم
_فقط ساکت شو خب
+باشه هر چی تو بگی بیا بریم بالا
با هم رفتیم بالا تو اتاق دیگه نتونستم جلوی اشکامو بگیرم و آروم و بی صدا گریه میکردم
_ولم کن من برم
+چ....چی گفتی
_گفتم بزار من برم
+مگه اینکه از رو جنازه من رد بشی بزارم بری
_کوک فقط چند روز نبودم تو که میگفتی هیچکس به جز تو تو قلبم نیس
+الآنم میگم من ...من اشتباه کردم فک کردم ولم کردی و رفتی برای اینکه تو رو فراموش کنم این کارا رو میکردم چون نمیتونستم ببینم تو منو ول کردی
_ولی اون موقع که تو داشتی با اینا لاس میزدی من به بد ترین شکل ممکن شکنجه میشدم (گریه و داد)
+آروم باش خب عزیزم من متاسفم
اومد نزدیکم که بغلم کنه ولی من نزاشتم
_دیگه نمیخوام ببینمت (داد)
+نه نه من نمیزارم تو بری یونا اینکارو نکن باهام من غلط کردم لطفااااااا
_خفه شوووووو
۴۱.۹k
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.