فیک«دختر کوچولوی من»فصل دو part 15
ات: تهیونگ اگه وزن اضافه کنم ممکنه منیجرم دعوام کنه
ته: دعوات نمیکنه…امشب میریم رستوران مورد علاقت…بایدم غذا بخوری من به کمپانی میگم
ات: مطمعنی
ته: اره…بند لباستم بستم
ات: مرسی
ته: خب خب…صاف وایسا ببینم چه جوری شدی…واییی(چشماشو میگیره)
ات: چیشد
ته: چرا انقدر خوشگلی
ات: ترسیدم(با خنده)
ته:(مخنده)
ات: تهیونگ موهامو ببندم یا باز بزارم و پایینشو حالت بدم
ته: من نمیدونم…پایینشو حالت بده و باز بزار
ات: مطمعنی؟
ته: اره به نظرم اینجوری بهتره
ات: باشه پس
ته: من میرم توی اتاق کارم کاریم داشتی صدام کن
ات: باشه
ته:(میره)
ات ویو
چون ۱ ساعت پیش حموم بودم موهام تقریبا خشک شده بود…پایینشو به گفته ی تهیونگ حالت دادم…نباشو خودم ارایش میکردم برای شو…اونجا میکاپ ارتیست ها انجامش میدن…موهام که تموم شد ادکلن زدم..و گردنبد و گوشواره ی ساده انداختم و رفتم سمت اتاق تهیونگ…
ات:(در میزنه)
ته: بیا داخل…ات تویی
ات: اره..
ته: الان که نگات میکنم…حتی یه درصدم از روزی که تصمیم گرفتم بهت بگم دوست دارم پشیمون نشدم
ات: منم هیچوقت ازین که قبول کردم پشیمون نشدم
ته:(میخنده)بریم؟
ات: اره
راوی:
تهیونگ سوییچ ماشینو بر میداره و میرن سمت ماشین…سوار میشن..
ته: خب خب بنظرت حس بقیه چیه که بهترین و جوانترین بازیگر داره به این شو میره…(همزمان با گفتن کمربند ات رو میبنده)
🐰
ته: دعوات نمیکنه…امشب میریم رستوران مورد علاقت…بایدم غذا بخوری من به کمپانی میگم
ات: مطمعنی
ته: اره…بند لباستم بستم
ات: مرسی
ته: خب خب…صاف وایسا ببینم چه جوری شدی…واییی(چشماشو میگیره)
ات: چیشد
ته: چرا انقدر خوشگلی
ات: ترسیدم(با خنده)
ته:(مخنده)
ات: تهیونگ موهامو ببندم یا باز بزارم و پایینشو حالت بدم
ته: من نمیدونم…پایینشو حالت بده و باز بزار
ات: مطمعنی؟
ته: اره به نظرم اینجوری بهتره
ات: باشه پس
ته: من میرم توی اتاق کارم کاریم داشتی صدام کن
ات: باشه
ته:(میره)
ات ویو
چون ۱ ساعت پیش حموم بودم موهام تقریبا خشک شده بود…پایینشو به گفته ی تهیونگ حالت دادم…نباشو خودم ارایش میکردم برای شو…اونجا میکاپ ارتیست ها انجامش میدن…موهام که تموم شد ادکلن زدم..و گردنبد و گوشواره ی ساده انداختم و رفتم سمت اتاق تهیونگ…
ات:(در میزنه)
ته: بیا داخل…ات تویی
ات: اره..
ته: الان که نگات میکنم…حتی یه درصدم از روزی که تصمیم گرفتم بهت بگم دوست دارم پشیمون نشدم
ات: منم هیچوقت ازین که قبول کردم پشیمون نشدم
ته:(میخنده)بریم؟
ات: اره
راوی:
تهیونگ سوییچ ماشینو بر میداره و میرن سمت ماشین…سوار میشن..
ته: خب خب بنظرت حس بقیه چیه که بهترین و جوانترین بازیگر داره به این شو میره…(همزمان با گفتن کمربند ات رو میبنده)
🐰
۱۸.۳k
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.