شیپ باکودکو سناریو پارت اول ۱۸+
از زبون باکوگو کاتسوکی
باورم نمیشه از رفتنش یه ماه گذشته واقعا چه روزایی داشتیم
"فلش بک به قبل از رفتن اون فرد"
واقعا خیلی لذت بخشه بیشتر میخوام پس برای اینکه همین طوری ادامه بده بلند ناله کردم: اوه... ههه.. عاح.... هههه.. ب... ههه.. بیش... ههه... عاح... ههه... بیشتر... هههه.... می.... ههه.... خوام.... عاح.... بیشتر.... ههه
و بعد اینکه این رو گفتم دست از تلنبه زدن ور داشت و صورتش رو به گوشم نزدیک کرد و در جواب گفت:پس بیشتر ها خب مشکلی نیست اما عمیق چی؟! اون نباشه؟؟؟
در جواب اروم گفتم: ههه.. معلو... ههه... مه... عمیق... ههه.... تر از... ههه... قبل
و بعد باشه ای گفت هر ضربه که میزد عمیق و سرعی بود منم همین طور به اه و ناله ادامه دادم تا وقتی که برای بار پنجم کام شدم و خسته شد و درکش درش اور کاندور رو بعد از باز کردن انداخت دور و بعد دستش رو دور کمرم حلقه کرد و من و خودش رو بهم چسبوند و با صدای هاتی گفت: خوب بود یا دوباره میخوای باکوگو
اخم کردم یعنی چی که بهم میگه باکوگو دویست بار بهش گفتم منو با اسم صدا کن اما به یه ورشم نیست پس منم اهمیتی بهش نمیدم وقتی فهمید ازش ناراحت شدم لپاش رو باد کرد و با چشمای یاقوتیش گفت: چرا جواب نمیدی داری ناراحتم میکنی ها
منم سرم رو سمت سقف چرخوندم و چیزی نگفتم و باز سکوت کردم
بعد با جدیت و اخم بهم نگاه کرد مطمئنم که داشت بهم چشم قره میرفت تا حرف بزنم وقتی دید حرفی نمیزنم روی تخت نشست و بعد من و که دراز کشیده بودم رو پرنسسی بغل کرد و برد سمت حموم در رو با پا باز کرد و...
.
.
بقیش برای پارت بعد اگه ادامش رو میخواین توی کامنت بگید و از بین بقیه عکس ها یکی رو انتخاب کنید ممنون
باورم نمیشه از رفتنش یه ماه گذشته واقعا چه روزایی داشتیم
"فلش بک به قبل از رفتن اون فرد"
واقعا خیلی لذت بخشه بیشتر میخوام پس برای اینکه همین طوری ادامه بده بلند ناله کردم: اوه... ههه.. عاح.... هههه.. ب... ههه.. بیش... ههه... عاح... ههه... بیشتر... هههه.... می.... ههه.... خوام.... عاح.... بیشتر.... ههه
و بعد اینکه این رو گفتم دست از تلنبه زدن ور داشت و صورتش رو به گوشم نزدیک کرد و در جواب گفت:پس بیشتر ها خب مشکلی نیست اما عمیق چی؟! اون نباشه؟؟؟
در جواب اروم گفتم: ههه.. معلو... ههه... مه... عمیق... ههه.... تر از... ههه... قبل
و بعد باشه ای گفت هر ضربه که میزد عمیق و سرعی بود منم همین طور به اه و ناله ادامه دادم تا وقتی که برای بار پنجم کام شدم و خسته شد و درکش درش اور کاندور رو بعد از باز کردن انداخت دور و بعد دستش رو دور کمرم حلقه کرد و من و خودش رو بهم چسبوند و با صدای هاتی گفت: خوب بود یا دوباره میخوای باکوگو
اخم کردم یعنی چی که بهم میگه باکوگو دویست بار بهش گفتم منو با اسم صدا کن اما به یه ورشم نیست پس منم اهمیتی بهش نمیدم وقتی فهمید ازش ناراحت شدم لپاش رو باد کرد و با چشمای یاقوتیش گفت: چرا جواب نمیدی داری ناراحتم میکنی ها
منم سرم رو سمت سقف چرخوندم و چیزی نگفتم و باز سکوت کردم
بعد با جدیت و اخم بهم نگاه کرد مطمئنم که داشت بهم چشم قره میرفت تا حرف بزنم وقتی دید حرفی نمیزنم روی تخت نشست و بعد من و که دراز کشیده بودم رو پرنسسی بغل کرد و برد سمت حموم در رو با پا باز کرد و...
.
.
بقیش برای پارت بعد اگه ادامش رو میخواین توی کامنت بگید و از بین بقیه عکس ها یکی رو انتخاب کنید ممنون
۵.۷k
۱۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.