پارت 101
سریع هر سه شروع به کار کردن، شوگا هم گاهی دستور میداد. کلافه
دستی به موهام کشیدم و روی صندلی نشستم که یکی گفت:
- قربان، ردیابی شد.
بلند شدم کک شوگا گفت:
شوگا:آدرس رو ثبت کن.
ــ چشم.
نگاه کردم که آدرس رو کپی کرد و یهو صدای بوق همهجا پیچید. شوگا
محکم روی میز کوبید، که پرسیدم:
جیمین:چی شد؟ این بوق چیه؟
صدای بوق که قطع شد، شوگا کلافه و عصبی گفت:
شوگا :ارتباط قطع شد، ولی ادامه میدیم.
و روبه اونی که ردیابی کرد، ادامه داد:
شوگا اون محلرو کنترل کنین ببینم چه سیمکارتی کار میکنه
دوباره ادامه دادن؛ روبه شوگا پرسیدم:
جیمین :این کارها به جای خوبی ختم میشه؟
شوگا : نگران نباش جیمین، ت پیدا میشه.
جیمین: کاش زود پیدا بشه کاش.
چند تقه به در خورد و با ]بیا تو[ شوگا یه سرباز وارد شد و سریع ادای
احترام کرد؛ شوگاگفت:
شوگا: بگو
ــ قربان، یه آقایی اومدن میگن اقای پارک هستن
دستی به موهام کشیدم و روی صندلی نشستم که یکی گفت:
- قربان، ردیابی شد.
بلند شدم کک شوگا گفت:
شوگا:آدرس رو ثبت کن.
ــ چشم.
نگاه کردم که آدرس رو کپی کرد و یهو صدای بوق همهجا پیچید. شوگا
محکم روی میز کوبید، که پرسیدم:
جیمین:چی شد؟ این بوق چیه؟
صدای بوق که قطع شد، شوگا کلافه و عصبی گفت:
شوگا :ارتباط قطع شد، ولی ادامه میدیم.
و روبه اونی که ردیابی کرد، ادامه داد:
شوگا اون محلرو کنترل کنین ببینم چه سیمکارتی کار میکنه
دوباره ادامه دادن؛ روبه شوگا پرسیدم:
جیمین :این کارها به جای خوبی ختم میشه؟
شوگا : نگران نباش جیمین، ت پیدا میشه.
جیمین: کاش زود پیدا بشه کاش.
چند تقه به در خورد و با ]بیا تو[ شوگا یه سرباز وارد شد و سریع ادای
احترام کرد؛ شوگاگفت:
شوگا: بگو
ــ قربان، یه آقایی اومدن میگن اقای پارک هستن
۵.۸k
۳۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.